گفتگو با مجید علوی زاده درباره تاریخ شفاهی وب فارسی؛

مجیدآنلاین ،دایناسوری که منقرض شد!

تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۹۸

حدود دو سال است که روی پروژه‌ای به نام تاریخ شفاهی وب فارسی کار می‌کنم. پروژه‌ای که قرار است به بازخوانی رویدادها و تحولات آنچه در فضای وب فارسی از ابتدای شکل‌گیری آن رخ داده بپردازد. رویدادهایی که برخی از آن‌ها تا چند دهه پیش هم به عقب می‌روند. تاکنون با بیش از ۴۰ نفر یا بهتر بگویم ۴۰ فعال وب فارسی مصاحبه‌های بلند انجام داده‌ام و یک لیست بلندبالا هم از مصاحبه‌هایی که باید گرفته شوند در دست دارم! آدم‌هایی که در این مجموعه مورد پرسش قرار گرفته‌اند طیف متنوعی را شامل می‌شوند. از وبلاگ‌نویس‌های قدیمی گرفته تا کسانی که در اواسط دهه هشتاد اولین استارتاپ‌های ایرانی را راه انداختند.

دغدغه این تاریخ‌نگاری هم از اکوسیستم استارتاپی و فعالیت من در آن شروع شد؛ اوایل می‌خواستم بدانم اجداد این استارتاپ‌هایی که این روزها مثل قارچ می‌رویند و بعضا مثل برگ خزان در باد گم می‌شوند چه کسب‌وکارها و چه کسانی بوده‌اند. اما وقتی کمی پیش رفتم دیدم باید فراتر از تاریخ اکوسیستم استارتاپی به تاریخ وب فارسی بپردازم. به این نتیجه رسیدم که این دو تاریخ را نمی‌توان از یکدیگر تفکیک کرد. نکته جالب این است که سرعت تغییرات وب فارسی مانند همه‌جای دیگر دنیا آنقدر زیاد بوده که بسیاری از راویان من در این مصاحبه‌ها هنوز ۴۰ ساله هم نشده‌اند.

در واقع درباره تاریخی صحبت می‌کنیم که اگرچه سنی ندارد اما تحولات آن عجیب وغریب بوده! ایده بعدی این بود که به جای انتشار این مصاحبه در فضای وب، کتابی از این مجموعه بیرون بیاید. اما حالا می‌بینم که فضای وب استحقاق بیشتری برای انتشار اولیه آن چیزی را دارد که روایت روزهای گذشته خودش است. حالا شاید اگر تنبلی و گرفتاری‌های روزمره اجازه داد زودتر دست به کار انتشار کتاب هم بشوم. علی‌الحساب می‌خواهم هفته‌ای یک مصاحبه را اینجا منتشر کنم. انتشار مصاحبه‌ها هم ترتیب و تاریخ خاصی ندارد.


گفت‌وگویی که این هفته از این مجموعه منتشر می‌کنم مصاحبه با مجید علوی‌نژاد است. کسی که با سایت مجیدآنلاین در اویل دهه هشتاد سهم مهمی در توسعه وب فارسی داشت. فروم‌های مجیدآنلاین او هنوز بخش مهمی از خاطرات کسانی است که حدود ۱۷ سال پیش برای اولین بار پای اینترنت نشستند. مجید که حالا از مدیران ارشد یک شرکت کامپیوتری است و مجیدآنلاینش رونق چندانی ندارد، رویدادی هم به اسم همایش آینده وب و موبایل ایران برگزار می‌کند و از پیشکسوتان و با تجربه‌های اکوسیستم استارتاپی محسوب می‌شود. کسی که می‌گوید اگر با تغییرات زمانه همراه می‌شد شاید الان یک استارتاپ بزرگ هم در چنته داشت. مجید اما از این نداشتن حسرتی بر دل ندارد و می‌گوید ذهن و خیالش آسوده است و همین او را بس…

 

نخستین پرسش من این است که مجید علوی‌‌زاده کیست؟ مایلم از زندگی و تحصیلات شما بدانم.
نام من در شناسنامه ابوالقاسم است ولی از کودکی مرا به نام مجید می‌خواندند. متولد ۲۲شهریور سال ۶۳ در سبزوار هستم. تا ۱۰ سالگی‌ام در سبزوار بودیم و سپس برای زندگی به مشهد رفتیم. در حدود ۱۱ سالگی کار با کامپیوتر را آغاز کردم. اوایل در حد بازی، آزمون و خطا و خرابکاری بود. از سال ۷۵ یا ۷۶ به حوزه طراحی خیلی علاقمند شدم. برادرم برنامه‌نویس بود و مرا به سمت طراحی سوق داد.

از این سال با فتوشاپ کار می‌کردم. گرافیست و طراح حرفه‌ای نبودم ولی همین که می‌توانستم طرح‌هایی بزنم، برایم جذاب بود. در حدود سال ۷۹ که دبیرستانی بودم با نرم‌افزارهای مختلف برای خودم و برادرم طرح‌هایی می‌زدم که در نرم‌افزارهایش استفاده کند. همزمان برنامه‌نویسی بیسیک کار می‌کردم. در سال ۸۰ دیپلم تراشکاری از هنرستان فنی گرفتم. به هرگونه کار فنی علاقه بسیاری دارم. در آن زمان نگاهم این بود که خودم کامپیوتر یاد می‌گیرم و به آموزشگاه کامپیوتر می‌روم. هرچند که آموزش کامپیوتر در آن زمان بسیار کم بود. ولی کاری مانند تراشکاری را نمی‌توانستم بیرون و در آموزشگاه یاد بگیرم چون تجهیزات آن گران بود و شیوه کار فرق می‌کرد.

درنظر داشتم در دو کار جلو بروم تا اگر در یکی موفق نبودم، دیگری را دنبال کنم. در آن زمان قبولی در کنکور سخت بود و من سال اول قبول نشدم. در یک سالی که بیکار بودم، با معرفی برادرم در چند مجموعه کار کردم و کوشیدم که حرفه‌ای شوم. جدی‌ترین کار، یک موسسه تبلیغاتی در مشهد بود که برای آن‌ها کار طراحی بروشور، پوستر، بسته‌بندی و… انجام می‌دادم. این تجربه برای من بسیار خوب بود و توانستم با بازار کار آشنا شوم. در آن زمان حدودا ۱۶ ساله بودم و اینترنت هم تازه آمده بود. به کافی‌نت می‌رفتم یا در خانه با کارت اینترنت به صورت دایل‌آپ وصل می‌شدم. زمانی که در شرکت کار می‌کردم، تمایل داشتم گرافیک وب کار کنم و در این زمینه تحقیق می‌کردم. در شرکت طرح‌هایی از من می‌خواستند که برخی از تکنیک‎های آن را بلد نبودم. دوستانی داشتم که به صورت حرفه‌ای کار گرافیک می‌کردند و هر زمان درباره تکنیک خاصی از آن‌ها می‌پرسیدم، به من جواب نمی‌دادند و سوالات ذهنی من همچنان وجود داشتند.

یکی از تکنیک‌هایی که همیشه درباره آن سوال داشتم، زندگی مرا تغییر داد و برای آن یک سایت تاسیس کردم. در سال ۸۱ در مقطع کاردانی رشته ماشین‌ابزار در دانشگاه پذیرفته شدم و کار ثابت را رها کردم. کمی وقتم آزادتر بود و می‌توانستم به علایق کامپیوتری خودم برسم. خیلی اتفاقی مقاله‌ای در اینترنت پیدا کردم که برای یافتن پاسخ این پرسش کمکم کرد.

سایت فارسی بود؟
خیر. در آن زمان بجز چند سازمان دولتی و رسمی، تعداد سایت‌های فارسی شاید به ۱۰۰ تا نمی‌رسید.

یادتان هست که سایت‌های فارسی در آن زمان کدام‌ها بودند؟
در نخستین سایتی که در آن فعالیت کردیم، فینگلیش می‌نوشتیم نه فارسی. من آن زمان نسبت به فوروم و زبان‌های برنامه‌نویسی درکی نداشتم. قبل از آن در BBSها فعالیت می‌کردیم. انجمن و چت داشتیم و اگر کسی پرسشی داشت دیگران به او کمک می‌کردند. ولی اینجا گرافیک پیشرفته‌تر، انیمیشن و طراحی داشت.

من یکی از کاربران فعال آن بودم. از سایت‌های فارسی آن زمان پرشین‌بلاگ، پرشین‌تاک، سایت خدماتی بی‌مکس دات آی‌آر در یادم هست. در آن زمان آنچنان موتور جستجویی نبود و جستجو بلد نبودیم. نهایتا در یاهو جستجو می‌کردیم. من خیلی اتفاقی درحالی که به دنبال چیز دیگری می‌گشتم، ناگهان چیزی را یافتم که مدت‌ها به دنبال یادگیری آن بودم و فهمیدم در ۵ دقیقه می‌شود این کار را انجام داد. برای یافتن پاسخی که دنبال آن بودم حس خوبی داشتم و از سویی حس تلخی داشتم که این کار ۵ دقیقه زمان می‌برد، من دو سال به دنبال آن بودم و کسی به من نمی‌گفت.

BBS چیست؟
پیش از اینترنت و محیط گرافیکی، یک محیط متنی در در سیستم عامل داس وجود داشت به نام BBS یا بولتن بورد سرویسز که شبکه‌های محلی محسوب می‌شدند. مجموعه‌ای به عنوان سرویس‌دهنده بود، به سرورهای آن وصل می‌شدیم و به صورت متنی با هم در ارتباط بودیم. حداکثر دو نفر همزمان می‌توانستیم وصل شویم چون خط تلفن سرویس دهنده اشغال می‌شد. با آی‌دی و رمز عبور لاگین می‌کردیم، اگر سوالی بود پاسخ می‌دادیم و خارج می‌شدیم. دو ساعت بعد دوباره می‌رفتیم و می‌دیدیم سوال‌های جدید آمده و به آن‌ها هم جواب می‌دادیم یا اگر سوالی داشتیم می‌پرسیدیم. در آن زمان در مشهد BBSهای دیبا، راه ابریشم و ایرسا معروف بودند. در ابتدا و حدود سال ۷۶ به بعد در مشهد BBS نبود. معروف‌ترین آن‌ها شارع در تهران و BBS کرج بود و ما از مشهد به آن وصل می‌شدیم. نزدیک ۲۰ خط داشتند و وقتی می‌دیدیم مثلا ۱۰ نفر همزمان آنلاین هستند کلی کیف می‌کردیم.

در آن زمان فضای گفتگوها فنی بود؟
مثل پرشین‌تولز الان بود که همه چیز در آن پرسیده می‌شد. من از همان زمان به وب علاقمند بودم و نام کاربری‌ام مستر وب بود. به آقای فدایی که مسئول BBS دیبا در مشهد بود، پیشنهاد دادم انجمن وب درست کند و من به سوالات حوزه وب پاسخ دهم. مدیر انجمن وب در آن BBS بودم و تعداد سوال‌ها مثل حالا نبود. شاید در هفته دو سه سوال می‌آمد.

آن سوالات چه بودند؟
دقیق یادم نیست. خیلی تکنیکال و در حوزه کدنویسی نبودند. مثلا می‌پرسیدند می‌خواهم به اینترنت وصل شوم، مودم صدای غیرعادی می‌دهد، باید چه کنم. از آنجا که من و برادرم از کودکی کار الکترونیکی می‌کردیم و همیشه کامپیوتر ما باز بود و خودمان تغییراتی در آن می‌دادیم، در این زمینه‌ها اطلاعات داشتم.

می‌خواهم به موضوع گفتگو برگردم. در آن زمان آن مقاله را دیدم و چند مقاله جالب دیگر هم یافتم. نخستین مقاله‌ای که خودم نوشتم، تصویر سنگی نام داشت. مثلا یک عکس را با یک تصویر سنگ و یک سری افکت می‌آمیختیم. انگار آن تصویر روی سنگ نقش بسته باشد. در مقایسه با سطح طراحی آن زمان، این تکنیک خیلی قشنگ بود. در این فکر بودم که این یادداشت را کجا منتشر کنم که دیگران هم استفاده کنند. یکی از سایت‌های فارسی برنامه‌نویسی دات کام بود که بعدها تعطیل شد. من یک هاست مجانی از آن گرفتم. در آن زمان نمی‌دانستم هاست و دامین چیست. تنها دیدم که در سایت نوشته اگر می‌خواهید فایل خود را در اینترنت بگذارید اینجا را کلیک کنید. مقاله‌ام را که به فارسی نوشته بودم آپلود کردم. در آن زمان یونیکد نبود و با فونت‌هایی مثل ایران‌سیستم فایل را می‌گذاشتیم و فونت را داخل صفحه قرار می‌دادیم.

در آن زمان برادر من دلفی کار می‌کرد و در انجمن‌های برنامه‌نویسی دات کام فعال بود. روش ما این بود که در این سایت‌ها و انجمن‌ها به دیگران کمک می‌کردیم. در زمانی که من سایت خود را راه انداختم، برادرم با مدیر برنامه‌نویسی دات کام صحبت کرد تا ما را در سایت خود که بازدید کننده داشت، لینک کنند. البته بازدیدها به اندازه الان نبود. مثلا همزمان ۱۰ نفر در آن سایت بودند. ایشان لینک ما را به صورت بنر کوچک گذاشت و در سایت ما هم کاربر جذب شد و مقاله‌ها خوانده می‌شد. برای همین، انگیزه زیادی داشتم و بعدازظهر که از دانشگاه برمی‌گشتم، با اشتیاق یک مطلب جدید می‌نوشتم. در یک هفته سه یا چهار مقاله نوشتم و کنار هم گذاشتم. عکس‌هایی بود که کاربر روی آن کلیک می‌کرد و مقاله برای او باز می‌شد. HTML و کاملا استاتیک بود چون من با زبان برنامه‌نویسی آشنایی نداشتم. هاست رایگان محدود بود و مثلا ۱۰ نفر می‌توانستند بازدید کنند.

این حجم ما زود پر می‌شد و تا ظهر سایت بسته می‌شد. در این زمان کار طراحی سایت هم برای شرکت ان‌سی‌کام در مشهد انجام می‌دادم. یک روز بعدازظهر که مشغول کار بودم، خیلی اتفاقی با مدیر شرکت درباره سایت و مشکلاتش صحبت کردم. ایشان به من گفت ما در این شرکت هاست و دامین می‌فروشیم و سرور داریم، چرا نگفتی که هاست و دامین به تو بدهیم؟ گفتم من اصلا نمی‌دانم هاست و دامین چیست. فقط می‌خواهم سایتم بالا باشد و او برای من توضیح داد. این زمان مهر سال ۸۱ بود. یک ساعت بعد من دامین خود را ثبت کردم. گفتم من پولی برای آن ندارم و ایشان گفت به جای آن حقوق یک ماه تو را برمی‌داریم. حقوق یک ماه من در آن زمان ۱۷ هزار تومان بود و ۵ مگ هاست و یک دامین هم همین مبلغ بود. اتاق مدیر کنار اتاق ما بود و ایشان از من پرسید نام دامین را چه بگذاریم، گفتنم نمی‌دانم.

مثلا بگذارید مجید دات کام. ایشان گفت مجید دات کام را قبلا گرفته‌اند. نام دیگری به ذهنت نمی‌رسد؟ گفتم بزنید مجیدآنلاین. ایشان گفت مجیدآنلاین آزاد است. بگیرم؟ من هم گفتم بله مشکلی نیست. به این صورت مجیدآنلاین ثبت شد و یک هاست ویندوز ۵ مگی به من دادند. همان شب با خوشحالی همه مطالب را گذاشتم و به همه اعلام کردم و به برنامه‌نویسی دات کام هم گفتیم که دامین ما عوض شده و لینک را عوض کنند. بعد از آن کم‌کم با زبان‌های برنامه‌نویسی آشنا شدم. هاست من ویندوزی بود و زبان برنامه‌نویسی ASP را در کتاب‌های دانشجویان برنامه‌نویسی مطالعه می‌کردم. یکی دو هفته بعد از اینکه هاست سایت مجیدآنلاین را گرفتم، آن را داینامیک کردم که با داینامیک الان فرق داشت. مقالات خود را در دیتابیس می‌ریختم، بخشی برای نظرات کاربران گذاشتم و انگیزه زیادی برای این کارها داشتم. زمانی که سایت داینامیک شد، فهمیدم که چقدر مردم تشنه این اطلاعات هستند. من تک‌تک نیازها را در نظرات بررسی می‌کردم و برای آن‌ها مقاله می‌نوشتم.

در سنی بودم که دغدغه خاصی نداشتم، دانشجو بودم و از این کار حس رضایت به من دست می‌داد. تا بهمن ۸۱ با ASP روی همان سرور کار کردم و در این زمان انجمن‌های مجیدآنلاین را راه انداختم. بازدید سایت بالا رفته بود و من ایمیل خود را گذاشته بودم تا هرکس سوالی در حوزه وب و گرافیک دارد، به من ایمیل بزند. من هم تک‌تک آن‌ها را راهنمایی می‌کردم. اگر هم بلد نبودم، می‌گشتم و پیدا می‌کردم.

در بهمن ۸۱ به این نتیجه رسیدم که بجای پاسخ به این همه ایمیل که بعضا تکراری هم بودند، بخشی راه بیندازم تا فرد سوال را بپرسد، ما جواب دهیم و همه آن را ببینند. درباره هاست، داینامیک و سرور هم اطلاعات داشتم. در زمان راه‌اندازی انجمن مجیدآنلاین به شرکت NC گفتم بجای سرور ویندوزی، سرور لینوکسی بدهند که امکانات بهتری دارد. آن‌ها سرور لینوکس به من دادند و هاست من را ۵۰ مگابایت کردند. بازدید سایت من بالا بود و آن‌ها گفتند هاست را ۵۰ مگ می‌کنیم، پول هم نمی‌گیریم. پایین سایت بنویس که هاست را از ما گرفتی، من هم پذیرفتم.

اولین تبلیغ را گرفتید؟
بله اولین تبلیغ و اسپانسرشیپ را گرفتیم. انجمن راه افتاد و ما روی آن کار می‌کردیم. گاهی صبح پیش از رفتن به دانشگاه سایت را چک می‌کردم و به سوالات جواب می‌دادم و شب هم تا ساعت ۱۱ و ۱۲ به همین کار مشغول بودم. ظهر که از دانشگاه برمی‌گشتم بدون اینکه کار دیگری انجام دهم، سریع می‌نشستم پای کار. چون به همه سوالات پاسخ می‌دادم، همه هم انگیزه داشتند که سوالات خود را از ما بپرسند. به جایی رسیدیم که مجیدآنلاین کاربران بسیاری داشت. بسیاری از مدیران فعلی سایت‌ها زمانی کاربر مجیدآنلاین بودند و با هم دوست هستیم. حتی به من می‌گویند من فلان سوال را در مجیدآنلاین پرسیدم و تو جواب دادی.

در آن زمان شما رقیب داشتید یا کسی کار مشابهی انجام می‌داد؟
خیر، کسی نبود و ما هم به فکر رقیب نبودیم. شعار ما این بود که در زمینه طراحی، مالتی‌مدیا و وب کار می‌کنیم و بیشتر هم کار گرافیکی می‌کردیم. انجمن‌های فتوشاپ و ۳DMax ما بسیار فعال بود. از سال ۸۴ یا ۸۵ سایت‌های رقیب آمدند ولی هیچکدام ماندنی نشدند. مجیدآنلاین در سال ۸۴ تا ۸۶ در اوج و یکی از ۲۰ سایت اول ایران بود. الکسا هم تازه آمده بود. البته در آن زمان شاید دو سه هزار سایت ایرانی داشتیم.

کاربران فعال و باانگیزه داشتیم که مرتب به سایت سر می‌زدند و خود افراد به هم کمک می‌کردند. از سال ۸۶ و ۸۷ درگیر کار و زندگی شدم و در انجمن‌ها فعالیت نکردم. سال ۸۴ به سربازی رفتم و تقریبا یک سال از سایت دور بودم. ولی برای سایت مشکلی پیش نیامد. من هاست و دامین را تمدید می‌کردم و چند مدیر در انجمن‌ها داشتیم که نظارت می‌کردند تا کسی مطلب مشکل‌ساز ننویسد، به سوالات پاسخ می‌دادند و روال کاملا کاربرمحور شده بود. در حدود سال ۸۵، صفحه نخست مجیدآنلاین را که مقالات بود و من با آن‌ها آغاز کرده بودم، تعطیل کردم. چون نمی‌رسیدم آپدیت کنم و انجمن‌ها فعال بودند. در سال ۹۱ یا ۹۲ دوباره صفحه اول مجیدآنلاین را راه انداختم و تولید محتوا کردم ولی الان خیلی تولیدمحتوا نداریم.

الان در وب ۲ انجمن‌ها و ساختار انجمن‌ها منسوخ و مخاطب آن کم شده است. سایت‌های کمی مانند پرشین‌تولز چند ماه پس از مجیدآنلاین راه افتادند و یک فروم عمومی بود. نیک‌صالحی هنوز هست و نمی‌دانم چگونه هنوز کاربر دارد. شاید برای محتوای عمومی و جذاب آن باشد. ولی محتوای تخصصی ما برای عموم جالب نبود.

تا جایی که من از این تاریخچه فهمیدم، مجیدآنلاین سال ۸۱ راه افتاد، پیش از آن هم فعالیت داشتی، ۸۴ تا ۸۶ در اوج خود بود، در سال ۹۱ به این نتیجه رسیدید که انجمن به شکل قبلی منسوخ می‌شود. درست است؟
کلا از سال ۹۱، ۹۲ که وب ۲ ایجاد شد، ساختار پرسش و پاسخ تغییر کرد. غالب انجمن‌ها به این شکل هستند که کسی سوالی می‌نویسد و هرکس بعد از آن نظری بنویسد تا صفحات زیادی نظر ثبت می‌شود. هر کس سوالی پرسیده و دیگری به او پاسخ داده است، با نوتیفیکیشن متوجه می‌شود که پیام دارد. ولی کسی که در گوگل جستجو می‌کند و تاپیک در آن صفحه پیدا می‌شود، برای فهمیدن جواب آن سوال باید تک‌تک صفحات را بخواند.

ولی الان اگر ۱۰ نفر به کسی جواب دهند خود فرد می‌تواند بهترین پاسخ را انتخاب کند تا بالاتر نمایش داده شود و به آن امتیاز می‌دهند. کسی که بعدا هم می‌آید می‌تواند بفهمد کسی که این سوال را پرسید، با کدام پاسخ به نتیجه رسید. ساختار مجیدآنلاین این نبود و نمی‌شود آن را تغییر داد. ما از قبل هم پست و دیتاهای فراوانی داریم که نمی‌توانستیم تغییر دهیم و به ساختار دیگری ببریم. مجیدآنلاین در همان ساختار انجمنی ماند. ما و انجمن‌های دیگر افت کردیم. افت ما بیشتر بود چون من در مقطعی سایت را رها کردم.

نخستین مواجهه شما با کسب‌وکار آنلاین در چه زمانی رخ داد؟ مثل بار نخست مشکلی بود که در پی حل آن بودید؟ در کسب‌وکار آنلاین، نخستین مواجهه شما در وب فارسی با چه کسب‌وکاری بود که دیدید در فضای آنلاین بجز تولید محتوا می‌توان کسب‌وکار راه انداخت؟

خرداد ۸۴ درس من تمام شد و اسفند ۸۴ به سربازی رفتم. دوره کاردانی من حدود ۳ سال طول کشید چون من در درس خواندن مستعد نیستم. شهریوراین سال برنامه سربازی من معلوم شد و برای شش ماهی که بلاتکلیف و بیکار بودم، ناراحت بودم. من با برادر بزرگم صادق که به واسطه کارهای او مسیر زندگی من تغییر کرد، از سال ۸۲ که مجید آنلاین شکل گرفته بود و با هاست و وب آشنا شده بودیم، در مشهد دفتری گرفتیم و کار طراحی سایت، فروش هاست و دامین انجام می‌دادیم چون در انجمن هم درباره راه‌اندازی سایت زیاد سوال می‌شد. از طرفی کاربران به ما اعتماد هم داشتند.

از شرکت ان سی کام که قبلا کار می‌کردم، پرسیدیم که سازوکار فروش هاست چگونه است؟ اطلاعات دقیقی به ما ندادند ولی به ما اکانتی دادند که سایت بسازیم و درصدی به آن‌ها بدهیم. در سال ۸۴ شرکت ثبت کردیم. درآمدمان چندان زیاد نبود ولی خوب بود. در تابستان ۸۴ برادرم گفت می‌توانیم از اینترنت درآمد داشته باشیم، CD و کتاب بفروشیم. در آن زمان بستر پرداخت آنلاین وجود نداشت و کارت عابر بانک تازه آمده بود.

اگر کسی در شهرستان می‌خواست هاست و دامین بخرد، روال آن چه بود؟
من در آن زمان برنامه‌نویسی را آغاز کردم و یک سایت طراحی کردم و در آن فرم درخواست گذاشتم. مشتری در بانک پرداخت می‌کرد و فیش را برای ما اسکن یا کد را ایمیل می‎کرد و ما هم موجودی حساب را چک می‌کردیم و اگر درست بود کار او را انجام می‌دادیم. اکانت ایجاد کردن یک فرایند سه چهار روزه داشت. نخستین کسب‌وکار ما هاستینگ بود. در تابستان ۸۴ برادرم پیشنهاد کرد CD و کتاب بفروشیم و تا همه هزینه سرور بی‌فایده نباشد.

در آن زمان CDهای زرد می‌فروختند. ولی فروش اینترنتی CD درآمد خوبی داشت. سامانه‌ای به نام پرداخت در مشهد بود که سیستم C.O.D داشتند و تحویل و پرداخت در محل انجام می‌دادند. بیشتر مخاطبان مجیدآنلاین فتوشاپ کار بودند و قرار شد ما برای تست یک سی‌دی را که ۵ هزار تومان بود، به قیمت ۳ هزار تومان پیش خرید بگذاریم تا بازخورد بگیریم. ما هنوز CD تولید نکرده بودیم ولی بعد نام آن را “جعبه ابزار فتوشاپ” گذاشتیم. در مجیدآنلاین آگهی کردیم که این CD حاوی برنامه‌های فتوشاپی است به قیمت ۵ هزار تومان و برای پیش خرید یک ماهه آن ۳هزار تومان واریز کنید. در یک هفته، صد CD سفارش گرفتیم و ۳۰۰ هزار تومان کسب کردیم. در زمانی که اجاره شرکت ۱۷۰ هزار تومان بود. با هاستینگ در ماه ۱۰۰، ۱۵۰ هزار تومان فروش داشتیم. این نیاز مخاطبان را نشان داد و از طرفی به مجیدآنلاین اعتماد داشتند.

اگر هاست و دامین را محصول در نظر نگیریم، نخستین محصولی که شما فروختید همان CD جعبه‌ابزار فتوشاپ بود. آیا خود شما یا اطرافیان، تجربه خرید از وب داشتید؟
بله، اولین محصول فروشی ما همان CD بود. خودمان تجربه خرید اینترنتی نداشتیم، ولی همیشه آمازون را بررسی می‌کردیم. فکر می‌کنم دیجی‌کالا هنوز نبود. تا سال ۸۷ تصور ما از خرید اینترنتی درحد خرید کتاب و CD بود. در دهه ۸۰ مردم از خرید حضوری، گشتن و دیدن مغازه‌ها لذت می‌بردند چون تفریح محدود به خرید و رستوران بود. خرید یک کالا از فروشگاه اینترنتی این لذت را به مردم نمی‌داد. اگر می‌خواستیم کفش بفروشیم، بر اساس کدام استاندارد این کار را می‌کردیم؟ مثلا در امریکا شماره ۴۰ در نایک و آدیداس و بقیه یک اندازه است. لباس هم همینطور. برای من خیلی دور از انتظار بود که کسی اینترنتی لپ‌تاب بخرد.

از سال‌های ۸۹ و ۹۰ فروش آنلاین شدت گرفت. بعد از پیش‌فروش موفق CD، بقیه محصولات را جمع و دسته‌بندی کردم، CD برای طرح‌های گرافیکی زدیم و دوباره آغاز به فروش کردیم. همزمان با دوستان پرداخت آشنا شدیم و گفتند با سیستم C.O.D کار کنید، فروش‌تان بالاتر می‌رود. شاید کسی اعتماد نکند که پول به حساب بریزد ولی با این روش که CD را از مامور پست می‌گیرد و پول را می‌پردازد، به فروش بیشتر کمک می‌کند. آگهی کردیم که اگر کسی پول را واریز کند ۱۰درصد تخفیف دارد و پست رایگان است و اگر کسی بخواهد هنگام دریافت پول بدهد، تخفیف ندارد و هزینه پست با مشتری است. هر دو روش هم جواب داد. من به قفل گذاشتن روی CD عقیده نداشتم. CDهایی مانند کینگ بودند که قفل داشتند. یا برخی روی CD خطی می‌انداختند که امکان کپی کردن نباشد و نقد من همیشه این بود که خودتان این ویندوز و برنامه‌ها را ننوشتید و از جای دیگر گرفتید. الان هم توزیع‌کننده هستید و پول توزیع را می‌گیرید. پس نباید قفل بزنید.

من در CDهای خودمان در بخش “درباره” نوشته بودم که اگر کسی بجز شما به این CD نیاز دارد، برای او کپی کنید ولی باید رایگان باشد و نباید پول بگیرید. یکی از کاربران با شرکت تماس گرفت و گفت که سه تا CD می‌خواهم. تخفیف می‌دهید؟ به او گفتم چرا سه تا می‌خرید؟ یکی بخرید و کپی کنید. گفت نه من اینقدر از مجیدآنلاین کمک گرفتم که می‌خواهم با این کار از سایت حمایت کنم نه اینکه یکی بخرم و کپی کنم. این تفکر برای ما خیلی ارزشمند بود. کمکی که ما می‌کردیم، دیده می‌شد.

این فروش به کجا رسید و ادامه‌اش چه شد؟
چند محصول دیگر را به صورت استاتیک در انجمن‌ها فروختم. در سال ۸۵ که محصولات زیاد شدند و من هم سرباز بودم، برنامه یک فروشگاه اینترنتی را نوشتم که داینامیک بود و سبد خرید داشت. اوج فروش ما در اسفند سال ۸۶ و محصول فقط CD بود. بیش از ۱۰۰ CD داشتیم. از سال ۸۷ فروش ما به تدریج کم شد و در سال ۹۰ این فروشگاه را تعطیل کردیم. من این اتفاق را یک شکست بزرگ برای خودم می‌دانم. چندی پیش در کتابی می‌خواندم که دلیل انقراض دایناسورها این بود که خود را با شرایط وفق ندادند.

درحالی که جانورانی از چند میلیون سال پیش بر روی زمین زندگی می‌کنند و توانستند با شرایط تطبیق یابند و در طی این زمان طولانی، شکل آن‌ها به تدریج عوض شده است. دایناسورها احساس قدرت و برتری کردند، نیاز به تغییر ندیدند و منقرض شدند. این شرایط دقیقا درباره کسب‌وکارها هم صدق می‌کند. من پیشنهادهای زیادی داشتم که در سایت‌های مختلف فروش لپ‌تاب، سیستم‌های مخصوص رندر و… انجام دهم. ولی می‌گفتم من بی‌دردسر CD می‌فروشم. چه نیازی است که درگیر گارانتی و مسائل دیگر شوم. این باعث انقراض من شد چون همه اینترنت پرسرعت گرفتند و همه آنچه من دانلود می‌کردم، خودشان دانلود می‌کردند. من هم محصول اختصاصی نداشتم.

فکر می‌کنی اگر با تغییرات پیش می‌رفتی، می‌توانستی در سال ۸۵ یک دیجی‌کالا باشی؟
شاید از ۸۵ نه ولی از ۸۶ که افت ما آغاز شده بود، باید خود را تغییر می‌دادیم ولی من متوجه آن نبودم. از طرفی شرکت طراحی سایت داشتیم و چندین درآمد متفاوت داشتیم و این موضوع برای ما محور نبود.

هنوز کسب‌وکار و فروش آنلاین را چندان جدی نگرفته بودید و به این فکر نکردید که می‌شود بیزینس را آنلاین کرد؟
من اینجا (محل کار فعلی‌اش) کارمندم و شرکت خودم را در سال ۹۴ کنار گذاشتم. به این نتیجه رسیدم که نمی‌توانم کسب‌وکار خود را داشته باشم. بزرگ‌ترین مشکلم این بود که روی کار تمرکز نداشتم. فروشگاه اینترنتی را در سال ۹۰ و هاستینگ را در سال ۹۱ تعطیل کردیم. یکی پس از دیگری سرویس‌ها تعطیل شدند. چون درآمد و هزینه‌ها هماهنگ نبودند و ما هم روی یک کار تمرکز نکردیم. درصورتی که درآمد سال ۸۶ ما را بسیاری از شرکت‌ها نداشتند. از سه چهار سال پیش استارت‌آپ، اینوستور و… خیلی برجسته شده‌اند. ما در آن سال‌ها نمی‌دانستیم کارمان استارت‌آپ یا MVP است. سرمایه‌گذار نداشتیم و با درآمد خودمان هزینه را پوشش می‌دادیم. شاید این سیستم سرمایه‌گذاری که الان هست، ما هم داشتیم، می‌توانستیم موفق‌تر باشیم.

یعنی اگر بجای سال ۸۱، در سال ۹۱ کار را شروع می‌کردی که یکی دو سال پس از آن شتابدهنده‌های استارتاپی آمدند، سرنوشت متفاوتی داشتی؟
بله ولی کار سخت‌تر می‌شد چون در سال ۹۱ تعداد این کسب‌وکارها زیاد شد. اگر این شرایط در سال ۸۱ وجود داشت، چند سال بعد از ورود وب، شتاب‌دهنده‌ها و اینوستورها می‌گفتند از وب می‌شود پول درآورد، شاید قضیه فرق می‌کرد. ولی بیش از ۱۲ سال از ورود سایت‌ها می‌گذشت که این اتفاق افتاد.

آنچه من می‌شنوم این است که سایت‌های مانند مجیدآنلاین زحمت توسعه وب فارسی را کشیده‌اند، می‌گویند ما خاک آن را خوردیم و بهره را دیگری برد.
البته من چنین ادعایی ندارم چون افراد زیادی در این حوزه بودند و هنوز کار می‌کنند. ما در یک دوره کمک زیادی به دیگران کردیم ولی نتوانستیم از سایت درآمد مستقیم داشته باشیم.

روزی که به این نتیجه رسیدید که شرکت را جمع کنید، چه رخ داد؟ به این بینش رسیدید که فضا عوض شده یا به آمار خاصی از فعالیت خود رسیدید؟ یا انرژی و انگیزه آن را نداشتید؟
کار شرکت ربطی به مجیدآنلاین نداشت و پروژه‌محور بود. مجیدآنلاین هم به حاشیه رفته بود. از سال ۹۱ هرسال که با بحران مالی روبرو می‌شدیم، به تعطیل کردن فکر می‌کردیم. می‌گفتیم که در جایی کارمند شویم، درگیر بیمه و مالیات هم نخواهیم بود. چون کار دیگر نمی‌صرفید و هیچ حمایتی هم نبود.

در این زمان تهران بودید یا مشهد؟
من در سال ۸۶ پس از سربازی به تهران آمدم ولی برادرم همان شرکت را تا سال ۸۹ یا ۹۰ اداره کرد. ماندن در تهران اوایل سخت بود و من راه و چاه را نمی‌دانستم. در صداوسیما کارمند شدم و از سال ۸۸ دفترم را در تهران راه انداختم. در سال ۹۰ و ۹۱ در اوج بود، پروژه‌های خوب می‌گرفتیم، تیم و دفتر خوب داشتیم ولی آن هم افت کرد و در مرداد ۹۴ به این نتیجه رسیدم که این شیوه کار صرف ندارد.

به یک نتیجه رسیدم هرچند که مخالفان زیادی داشت و این بود که من بیزینس‌من نیستم و نمی‌توانم بیزینس‌پلن طراحی کنم. من بیشتر یک آدم فنی هستم که می‌توانم کنار یک بیزینس‌من کارهای موفقی انجام دهم. درحالی که چندین سال این کار را کردم. مشتریان و همکاران راضی بودند و کلیه امور مالیات و بیمه و… را پیگیری می‌کردم. من خودم را در این زمینه موفق نمی‌بینم درحالی که اطرافیان می‎گویند در مقایسه با افراد بسیاری، در این زمینه موفق بودی. حتی توانستی به این نتیجه برسی که باید جمع کنی درحالی که بسیاری افراد این تشخیص به موقع را ندارند.

بعد از آن در شرکت‌های مختلف به عنوان مدیر فنی و برنامه‌نویس ارشد استخدام شدم. درآمد، فکر آزاد و آسودگی دارم. گاهی می‌گویم کاش زودتر جمع می‌کردم. مجیدآنلاین را برای دلم نگه داشتم و کارش را انجام می‌دهم. درآمد آنچنانی ندارد و بیشتر درآمد آن از تبلیغات است. البته برنامه برای کار جدی روی مجیدآنلاین دارم. در زمانی که شرکت را داشتم به اندازه‌ای دغدغه داشتم که تمرکز کافی نداشتم و سرویس‌ها یکی پس از دیگری فیلد شدند.

درباره دهه ۸۰ بیشتر صحبت کنید و اتفاقاتی که درباره وب دهه ۸۰ به مخاطب شناخت بهتری بدهد. دردسر خاص، رخداد جالب، مراودات انجمن‌ها و… اگر در یاد دارید بگویید.
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این بود که پلیس فتا وجود نداشت. الان بسیاری آن را دست‌وپاگیر می‌دانند و مجوز گرفتن از آن سخت است. ولی ما که در دهه ۸۰ فعالیت می‌کردیم، سایت هک می‌شد یا تهدید می‌شدیم، می‌دانیم که بودن آن خوب است. اگر کسی سایت ما را هک می‌کرد، جایی نبود که از آن کمک بگیریم. در موضوع فیلترینگ، حوالی سال ۸۷ و ۸۸ فیلتر سایت‌ها بی‌حساب و کتاب بود.

مثلا مجیدآنلاین یکی دوبار فیلتر شد و وقتی علت را جویا می‌شدیم، می‌گفتند در امضای یکی از کاربران انجمن فحش بود. قانون این بود که مدیر وبسایت، مسئول کل محتوای سایت است. ما روزانه حداقل دو سه هزار کاربر آنلاین داشتیم و روزانه ۱۵۰ هزار کاربر به سایت سرمی‌زدند. توضیح می‌دادیم که نمی‌توانیم این همه کاربر را کنترل کنیم ولی اصلا موضوع وبسایت‌های کاربرمحور مطرح نبود. کسانی که با ما دشمن بودند فحش می‌نوشتند، سریع اسکرین‌شات می‌گرفتند و گزارش می‌دادند. الان اگر کسی در وبسایت کاربرمحور چیزی بنویسد، به ما ایمیل می‌زنند که آن پیام یا صفحه را حذف کنید.

در سال ۸۷ گلدیران به ما تبلیغ داده بود. در آن زمان برای تبلیغات گلدیران برنامه‌ریزی یکساله از کره انجام می‌شد و تبلیغ گرفتن از آن‌ها سخت بود. بازدید مجیدآنلاین بالا بود و ما چند ماه پیگیری کردیم که شش ماه در سایت ما تبلیغ داشته باشند. در این مدت که آگهی گلدیران را زده بودیم سایت فیلتر شد و تا پیگیری ما برای رفع فیلتر به نتیجه برسد نزدیک دو هفته طول کشید. پس از سه چهار روز از گلدیران پیام دادند که آگهی را بردارید و قرارداد لغو است. ما قانونا در سایت‌های فیلتر نمی‌توانیم تبلیغ داشته باشیم.

سر این موضوع یکی از بزرگ‌ترین قراردادهای تبلیغاتی ما لغو شد. وقتی رفع فیلتر شدیم، گفتند شاید دوباره فیلتر شوید، تمدید آگهی ممکن نیست. فقدان مرکزی برای جرایم رایانه‌ای و فقدان قوانین منسجم فیلترینگ مشکلات بزرگی بودند. ما نمی‌دانستیم وقتی سایت فیلتر شد، چه باید بکنیم. به مرکز توسعه رسانه‌های دیجیتال می‌رفتیم چون تلفن و ایمیل جواب نمی‌دادند. من کم سن بودم و می‌ترسیدم که حضوری بروم و دردسر در انتظارم باشد. موضوع دیگر خود اینترنت بود. تا حدود سال ۸۵ اینترنت دایل‌آپ بود. ADSL پس از آن راه افتاد ولی سرعت‌ها خیلی پایین بود. رشد تکنولوژی در همین دو سه سال در مقایسه با ۱۰ سال دهه ۸۰ خیلی بیشتر است. در آن زمان یکی از مسئولان دولتی گفته بود نیازی نیست مردم اینترنت با سرعت بالاتر از ۱۲۸ داشته باشند.

چنین تفکری وجود داشت و تعیین می‌کرد که چقدر اینترنت برای مردم بس است. باید کلی نامه‌نگاری و دوندگی می‌کردیم تا اینترنت پرسرعت بگیریم. ولی الان هرکس در خانه می‌تواند بالای ۵۰مگ اینترنت داشته باشد. اگر یک صفحه در سایت آپلود می‌کردیم و بهم می‌ریخت، تا آن صفحه عوض شود، ۱۰ دقیقه وقت می‌گذشت و کاربران ۱۰ دقیقه صفحه بهم ریخته می‌دیدند. یکی دیگر از مشکلات، فقدان زیرساخت برای درگاه پرداخت اینترنتی بود که فرایند فروش را طولانی و فرسایشی می‌کرد.

هیچگاه کاربران مجیدآنلاین نخواستند دور هم جمع شوند و گردهمایی آفلاین داشته باشند؟
چنین برنامه‌ای داشتیم و در حوالی سال‌های ۸۱ تا ۸۴ در مجیدآنلاین تور می‌گذاشتیم. چون جو سایت خیلی صمیمی بود و ما در اوج کار بودیم. اتوبوس می‌گرفتیم و مثلا اوشون‌فشم می‌رفتیم.

یعنی از مشهد تا تهران با تور می‌آمدید؟
بله من برای شرایط کاری و خانوادگی به تهران رفت‌وآمد داشتم. اوایل در کافی‌شاپ قرار می‌گذاشتیم. این ایده از زمان BBSها به ذهن ما آمد. آنجا از این برنامه‌ها داشتیم. جو کوچکتر بود و مثلا ۱۰۰ نفر کاربر بودیم، با هم قرار می‌گذاشتیم و با یکی دو تا مینی‌بوس بیرون می‌رفتیم. با هم رفیق شده بودیم. اوایل در مجیدآنلاین هم همین بود. همه همدیگر را می‌شناختند و دوست داشتند همدیگر را ببینند.

الان رویداد از در و دیوار می‌بارد ولی در سال‌های ۷۵ و ۷۶ شما ایونت می‌گذاشتید تا همه دور هم جمع شوند؟
آن زمان خود ما شرکت‌کننده بودیم. مدیر BBS قرار می‌گذاشت و ما می‌رفتیم. من هم در سایت خودم این کار را کردم. اوایل که هنوز نمی‌دانستیم جو چگونه است، قرار کوچکتر و در کافی‌شاپ می‌گذاشتیم.

درباره چه چیزی صحبت می‌کردید؟
دورهمی آشنایی بود. گپ‌وگفت و بگوبخند برای آشنایی داشتیم و اطلاعات‌مان را به اشتراک می‌گذاشتیم. سه تور تنگه‌واشی، اوشون‌فشم و آبشار وانا گذاشتیم. آبشار وانا سومین تور بود که در سال ۸۷ رفتیم.

سوالی دارم که می‌خواهم پاسخ دقیقی از حافظه شما بگیرم. یکی این است که نخستین کسب‌وکار آنلاین در ایران را چه می‌دانید؟ البته بجز هاست و دامین که زیرساختی بودند.
نام سایت‌ها در یادم نیست. در سال ۸۴ برخی سایت‌ها CD می‌فروختند. حوالی سال ۸۳ آقای رمضانی دامین “ایران مارکت سنتر” را راه انداخت که شبیه C.O.D و پرداخت بود. نمی‌دانم هنوز هستند یا نه. کار آن‌ها فروش CDهای عامه‌پسند و زرد بود. دیجی‌کالا برند بزرگی است ولی نمی‌دانم اولین بود یا نه.

دیجی‌کالا در سال ۸۶ راه افتاد و قاعدتا پیش از آن هم بیزینس‌های اینترنتی بودند.
بله حتما. در زمانی که در دیجی‌کالا دوربین و لپ‌تاب می‌گذاشتند من به آن سر می‌زدم و در یادم مانده ولی موارد قدیمی‌تر در یادم نیست.

کی با مفهوم استارت‌آپ آشنا شدید و دریافتید که کار شما هم شبیه استارت‌آپ‌ها بوده؟ اولین بار که با مفهوم استارت‌آپ آشنا شدید کجا بود؟
در سال ۹۱ برای اولین بار واژه استارت‌آپ را شنیدم. با یکی از دوستان قدیمی مجیدآنلاین به نام نیما شایافر صحبت می‌کردم و به او پیشنهاد دادم که در شرکت من همکاری کند. گفت من استارت‌آپی راه انداخته‌ام و روی آن کار می‌کنم. من نمی‌دانستم مفهوم این کلمه چیست. در اینترنت جستجو کردم و متوجه شدم کسب‌وکاری است که تازه راه‌اندازی شده است. ولی به معنای واقعی استارت‌آپ را از استارت‌آپ ویکندی که برگزار شد شناختم.

نمی‌خواهم از دهه ۸۰ خارج شویم. دهه ۹۰ را در جلسات بعد بررسی می‌کنیم. در دهه ۷۰ استارت کار را زدید، آزمون و خطا کردید و جاهایی هم کار کردید. در دهه ۸۰ کسب‌وکار آنلاین راه انداختید. در دهه ۷۰ کسب‌وکارهای آنلاین چه بودند؟ نامی از افراد، کسب‌وکارها و وبسایت‎ها در ذهن دارید؟ روند آن در دهه ۷۰ چه بود و در دهه ۸۰ چه اتفاقی افتاد. افراد و کسب‌وکارهای مهم چه کسانی بودند؟ روند رشد کسب‌وکارهای آنلاین چه تغییری کرد؟
در دهه ۷۰ در کشور فعالیت اینترنتی نداشتیم. اینترنت غالبا دانشگاهی بود و هرکسی با آن کار نمی‌کرد. در مشهد تنها جایی که اینترنت داشت و ما می‌رفتیم، کافی‌نت آستان قدس بود. فکر می‌کنم سال‌های ۷۷ و ۷۸ بود که برای نخستین بار پای اینترنت نشستم تا ببینم اینترنت چیست. اولین سایتی که در اینترنت باز کردم، سایت مایکروسافت بود. پیش از آن شنیده بودم که کسی به نام بیل‌گیتس موسس این شرکت و فردی میلیاردر است.

شناختی از اینترنت و سایت‌ها نداشتم و نمی‌دانستم سایت چیست و چه چیزی را باید ببینم. ویندوز ۹۵ تازه آمده بود و ما نصب کردیم. مرورگر اینترنت اکسپلورر داشتیم که هرگاه باز می‌کردیم بطور پیش‌فرض سایت مایکروسافت برای آن تعریف شده بود ولی ما اینترنت نداشتیم که باز شود. برای من همیشه سوال بود که این چیست که هربار می‌زنیم و این پیام را می‌دهد! در آن زمان هرماه مجلات کامپیوتر را می‌خواندیم و برایمان جذاب بود. درباره بیل‌گیتس هم در مجلات خوانده بودیم.

من در کافی‌نت آستان قدس نخستین چیزی که زدم، سایت مایکروسافت بود. می‌خواستم ببینم چه اتفاقی می‌افتد و این فردی که ویندوز را درست می‌کند، کیست؟ سایت را باز کردم و دیدم کلی نوشته هست و هیچ اتفاق خاصی نیست. پس از آن تا حدود یک سال با اینترنت کار نکردیم. در سال ۷۹ باز هم کافی‌نت می‌رفتیم. حدود سال ۷۹ یا ۸۰ بود که اینترنت به صورت دایل‌آپ و با کارت اینترنت به خانه‌ها آمد و قیمت آن هم خیلی گران بود. همان BBS دیبا اینترنت داشت.

BBSها کلا روی نت بودند یا لوکال نت‌ورک بودند؟
نه لوکال بودند. ما شماره شرکت را می‌گرفتیم، آن‌ها پشت شماره یک مودم گذاشته بودند که ما به مودم وصل می‌شدیم و دیتا را به ما نشان می‌داد. BBSها هم مانند ما بیزینس مدل نداشتند، آنچنان درآمدی نداشتند و دیبا برای اینکه درآمدی داشته باشد، این امکان را فراهم کرده بود.

آن‌ها به من گفتند تو که اینقدر به کامپیوتر و نت علاقمندی، اینترنت می‌دهیم تا از خانه وصل شوی و من اولین اینترنت را به این شکل از شرکت دیبا گرفتم. در آن زمان محدودیت اینترنت کیلوبایتی بود و روزانه، شبانه و ساعتی نداشت. فکر می‌کنم کیلوبایتی ۵ تومان بود. من در سه چهار روز حدود دو سه مگ استفاده کردم و بالای ۱۰ هزار تومان پول آن شد که در آن زمان خیلی زیاد بود. به من زنگ زدند و گفتند می‌خواهی ادامه دهی؟ گفتم من ۱۰ هزار تومان ندارم و باید از پدرم بگیرم. او هم ماهی ۵۰ هزار تومان حقوق دارد. پس اینترنت من را قطع کنید. برادرم با آقای فدایی صحبت کرد و گفت مجید بچه بود و نمی‌دانست اینترنت چقدر پول می‌خواهد. آن‌ها هم تخفیفی دادند و آن بدهی را تسویه کردیم. در حدود سال ۸۱ کارت اینترنت البرز برای تهران، مشهد و کرج آمده بود.

پس در دهه ۷۰ اینترنت دانشگاهی و استفاده عموم بیشتر در کافی‌نت‌ها بود.
بله در اواخر دهه ۷۰ اینگونه بود. البته من نمی‌توانم قاطعانه این را بگویم. چون من خیلی کاربر اینترنت نبودم. در دهه ۸۰ سایت‌های فارسی روزبه‌روز بیشتر شدند.

در دهه ۷۰ سایت‌های فارسی چه سایت‌هایی بودند؟
نخستین سایت فارسی که در یادم هست سایت صداوسیما با نشانی IRIB.IR بود. البته شاید در آن زمان دامنه‌اش دات کام بود. من برای اینکه با یک سایت فارسی آشنا شوم، از آن بازدید کردم. برای این که در BBS دیبا جوانی بود که کارهای شبکه و BBS را در دست داشت و من خیلی از او راهنمایی می‌گرفتم و در این زمینه‌ها قوی بود. پس از دو سه ماه دیدیم که از او خبری نیست. پرس‌وجو کردیم، گفتند او برای اینکه کار سرور، شبکه و امنیت را خوب بلد بود، برای کار در صداوسیما به تهران رفت و مدیر یکی از بخش‌های فنی است.

کارهای سخت‌افزاری و سرور را در دست دارد و برای سایت برنامه‌نویسی می‌کند. برای من سوال شد که برنامه‌نویسی چیست و به همین دلیل سایت صداوسیما را به عنوان نخستین سایت فارسی شناختم. این سایت برای من خیلی جالب بود و فکر می‌کردم چه کار عجیبی کرده است. سایت را با ASP یا CGI نوشته بودند. الان تنها کسی که در یاد دارم او است که نامش کاوه بود ولی نام خانوادگی‌اش در یادم نیست. او اسطوره من در حوزه وب بود چون یک سایت طراحی کرده بود. در آن زمان نت‌ورک کوچک بود و حتی در دهه ۸۰ مانند الان همدیگر را نمی‌شناختیم.

الان به لطف اکوسیستم استارت‌آپی، افراد اکوسیستم را می‌شناسم. در دهه ۸۰ نمی‌دانستم آقای شکوری در آپارات است و فردی به نام محمدی دیجی‌کالا را راه انداخته است. در اکوسیستم سوشیال نت‌ورک وجود نداشت و اورکاتی بود که دوستان لوکال را در آنجا پیدا می‌کردیم. مثلا با دوستان دانشگاهی همدیگر را در اورکات اد می‎کردیم. نهایتا در مجیدآنلاین که شناخته شده بود من را پیدا می‌کردند و اد می‌کردند و با آن‌ها فرند می‌شدم. الان در توییتر، اینستاگرام و فیس‌بوک کسانی که حتی یک بار هم آن‌ها را ندیدم، فالو می‌کنند. اگر بخواهم از دهه هشتادی‌ها نام ببرم، سایت برنامه‌نویسی دات کام بود.

برنامه‌نویسی دات‌کام تعطیل شد؟
نمی‌دانم سرنوشت آن چه شد. شنیدم دامین آن دزدیده شد و در سال‌های ۸۲ و ۸۳ آن را رها کردند.

نام بنیان‌گذارش چه بود؟
نام او یادم نیست. احتمالا برادرم می‌داند. یکی از فعالان وب بود. ولی مهدی کرامتی سایت برنامه‌نویسی دات ORG را داشت. در پرشین‌تولز هم احسان حسین‌زاده بود. حدود سال ۸۳ فکر می‌کنم بلاگفا تازه راه افتاده بود. ایسکا چند ماه قبل راه افتاده بود، مجیدآنلاین و سایتی به نام ایران‌سئو هم بود. ما گروهی به نام سایت‌های اینترنتی تشکیل دادیم. فکر می‌کنم نام گروه همین بود. دوستی به نام آقای رودکی داشتم و فکر می‌کنم الان در همکاران سیستم کار می‌کند و آن زمان سایت ایران سئو را داشت.

مجیدآنلاین یکی از قدیمی‌ترین سایت‌های فارسی بود و ایشان به من پیشنهاد داد که ما چهار سایت با هم در نمایشگاه الکامپ سال ۸۳ غرفه بگیریم. هزینه‌های غرفه زیاد بود. قرار شد من، او، علیرضا شیرازی و صاحب ایسکا که نامش یادم نیست، با هم غرفه بگیریم و سایت‌های خود را معرفی کنیم. مجیدآنلاین چند سروگردن از همه آن‌ها بالاتر بود و من گفتم که برای چه باید این کار را بکنم. گفتند تو بیا ولی پول نده. فقط نام تو باشد ولی از آن دورهمی‌ها که در سایت خود می‌زنی در این غرفه هم بزن تا کاربران بیایند و ما را هم ببینند. آن زمان بلاگفا تازه راه افتاده بود و علیرضا شیرازی دوست داشت دیده شود.

ایسکا هم همینطور بود و همه می‌خواستند به کمک مجیدآنلاین بزرگ شوند. ایران‌سئو قدیمی‌تر بود. در آن زمان سئو هنوز وجود نداشت و آقای رودکی به خوبی به آن ورود کرد. دورهمی گذاشتیم، کاربران آمدند. ولی بحث پیش آمد و همه شاکی شدند. از غرفه بیرون آمدیم و در حیاط الکامپ ایستادیم و دورهمی ما در گرمای تابستان به این شکل دنبال شد. بعد از آن هم دیگر به غرفه نرفتم.

در پاییز سال ۸۲ جشنواره وب در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی برگزار شد. البته با جشنواره وب فعلی فرق داشت و تنها یک دوره برگزار شد. دبیر جشنواره یک خانم بود. من در آن زمان هنوز مشهد بودم. سایت آن‌ها را پیدا کردم و ایمیل زدم که می‌خواهم در جشنواره شرکت کنم ولی پول ندارم. گفتند به تو غرفه رایگان می‌دهیم. ولی دورهمی بگذار و کاربران خود را به نمایشگاه دعوت کن. من عکس‌های آن برنامه را هنوز دارم. در آن نمایشگاه بسیاری از وبلاگ‌نویسان شناخته شده به ما سر زدند. احسان حسین‌زاده، محمد مجرد، نیما شایافر، آرا صمدی و پدرام پورحسین وبلاگ‌نویسانی بودند که در نمایشگاه از مجیدآنلاین بازدید کردند.

سایت دیجیتال پرشیا که مهدی تقی‌زاده مدیر آن بود در نمایشگاه شرکت کرده بود. ایشان الان مدیر فنی فیدیلیو و دلیون است. پدرام پورحسین، نیما شایافر و یکی از دوستان در سایت دیجیتال پرشیا بودند. دیجیتال پرشیا کار طراحی سایت انجام می‌داد و مقاله و محتوا هم داشت. تا حدود ۸۳ و ۸۴ کار کردند و بعد جمع کردند.

در آن نمایشگاه چه سایت‌هایی آمده بودند؟
پرشین‌بلاگ، سایت ایران‌فیلم یا ایران‌سینما و بلاگ‌های دیگری بودند. چون در آن زمان وبلاگ‌نویسی خیلی داغ بود. برخی وبلاگ‌ها غرفه داشتند. برنامه‌نویسی دات کام در آن نمایشگاه بود. تعدادی شرکت‌های خدمات اینترنتی هم بودند.

۳ دیدگاه برای این مطلب ارسال شده است

درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید...

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *