این مطلب اولین بار در سایت دیجیاتو منتشر شده است.
حمیدرضا احمدی: یکی از بزرگترین اشتباهات کانون کارآفرینی ایران و بقیه فعالان حوزه استارتاپها، این بوده است که کمتر در مورد معنی یک کسب و کار استارتاپی بحث و گفتگو کردیم و بسیار زیاد به معرفی استارتاپ ویکند، رویدادها و دورهمیهای مختلف توجه کردیم. نتیجهاش هم این شده است که یک گروه «استارتاپ» را با «استارتاپ ویکند» اشتباه میگیرند، و گروهی هم هستند که استارتاپها را یک جور مد روز میپندارند و به ارزشهایی که شروع کردن یک استارتاپ میتواند برایشان داشته باشد باور ندارند.
این بحث را باید خیلی وقت پیش شروع میکردیم ولی به قولی جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعت است. در ادامه ۳ تعریف از یک استارتاپ آمده است که از منابع مختلف و تجربه شخصی به دست آمده اند. البته خیلی از جوانب کارآفرینی شهودی است و از طریق تعاریف و روشهای بیشمار دیگری نیز میتوان یک استارتاپ را تشریح کرد.
تعریف خیلی ساده یک استارتاپ: استارتاپ یک کسب و کاری است که قسمتی از آن مبتنی بر فناوری است. هر کسب و کار که بر پایه فناوری است، لزوما استارتاپ نیست، ولی همه استارتاپها به طرزی از وب، موبایل، اینترنت و تکنولوژی های جدید استفاده میکنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی برسند.
اگر هیچ علاقهای به استارتاپها ندارید و تا صد سال دیگر هم نمیخواهید یک استارتاپ راه اندازی کنید، همین توضیح برای شما کافی است. توضیحات بهتر و دقیقتری هم هست که در ادامه خواهد آمد ولی همین توضیح کار شما را راه میاندازد. همانطور هم که میبینید، استارتاپها چیز عجیب غریبی نیستند که بعد از مدتی از «مد» بیافتند.
تنها وقتی حباب استارتاپها خواهد ترکید که چه در ایران، چه در سیلیکون ولی، مشتریها از استفاده از تکنولوژی خسته بشوند. مثلا اگر یکی از مشتریان ثابت آمازون با خودش فکر کند که، نه خرید از طریق سایت آمازون همچین هم خوب نیست و ترجیح بدهد سوار ماشین شده، در ترافیک بشیند و به یک فروشگاه فیزیکی رفته و لپ تاپ جدیدش را حضوری با پول نقد بخرد. در آن حالت، احتمال سقوط استارتاپها بسیار بالا خواهد بود. در غیر این صورت به از مد افتادن این کلمه امیدوار نباشید.
توضیح قدری پیچیده تر یک استارتاپ: در کنار رشد سریع و نسبتا ارزان، امکانی که نرم افزار و فناوری به این کسب و کارها می دهد Scalabity است، که مقیاس پذیری یا گسترش پذیری ترجمه شده است. مقیاس پذیری یکی از مهمترین شرطهای یک استارتاپ است که توضیح آن کمی سخت و به شرح زیر است:
نا متناسب بودن رشد بالای یک کسب و کار، نسبت به هزینههای آن، مقیاس پذیری نام دارد.
آنچه گفته شده به چه معنی است؟ یعنی اگر به فرض درآمد کسب و کار شما نسبت به سال گذشته ۱۰ برابر شده باشد ولی هزینه هایتان ثابت مانده باشد، احتمالا به مقیاس پذیری رسیده اید.یا برعکس، اگر به فرض با ۲ برابر شدن درآمد کسب و کار شما، هزینههایتان نیز ۲ برابر شود، این کسب و کار مقیاس پذیر نیست (حداقل در آن مقطع). توجه داشته باشید مقیاس پذیر بودن یا نبود ربطی به موفقیت کسب و کار شما ندارد و در حالت دوم سود شما نیز قاعدتا ۲ برابر شده و کسب و کارتان رو به رشد و پیشرفت است. ولی مقیاس پذیر نیست.
کسب و کارهایی که مقیاس پذیر نیستند، معمولا خیلی زود به سقف میخورد. رستوران سر کوچه شما فقط ظرفیت پذیرایی از ۱۰۰ نفر را دارد. اگر آن رستوران بخواهد درآمد روزانه خود را ۲ برابر کند، باید یک شعبه دیگر با آشپز، میز و صندلی و گارسون جدید بزند که هزینه هایش نیز ۲ برابر میشود. ولی استارتاپی مانند اینستاگرام را در نظر بگیرید که از صفر تا ۳۰ میلیون کاربر را در ۲۴ ماه طی کرد، ارزش یک میلیادر دلاری را از فیسبوک گرفت، ولی کلا ۱۳ تا کارمند بیشتر نداشت. هزینه های اینستاگرام نسبت به رشد و تعداد کاربرانش بسیار ناچیز بود. یا استارتاپ واتس اپ، که ۴۵۰ میلیون کاربر جذب کرده بود، به قیمت ۱۳ میلیادر دلار فروخته شد و ۵۰ تا کارمند بیشتر نداشت. این شرکتها مقیاس پذیر اند، و دقیقا ارزش بالای آنها هم بخاطر مقیاس پذیری آنها است.
نرم افزار، وب، موبایل، تکنولوژیهای جدید خیلی میتوانند به مقیاس پذیری کسب و کار شما کمک کنند. چون یک سایت میتواند در ماه اول به ۱۰ نفر سرویس دهد، همان سایت با سرور های قویتر (که قیمت ناچیزی دارند) میتواند ماه بعد همان سرویس را به ۱۰ میلیون نفر عرضه کند.
پس استارتاپها کسب و کارهایی هستند که رشد بالایی دارند و (معمولا از طریق نرم افزار و فناوری) میخواهند به مقیاس پذیری برسند.
توضیح پیچیدهتر: حالا شاید با خودتان بگویید که چه خوب، اگر میشود سرویس با ارزشی ارائه کرد که با هزینههای ناچیز میلیونها کاربر داشته باشد، چرا همه استارتاپ نمی زنند؟
چون در حال حاضر هیچ فرمول ثابتی برای راه اندازی و رشد یک سرویس استارتاپی وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که اگر فلان کار را شروع کنید و کیفیت محصولتان خوب باشد، بی شک در ظرف ۳ یا ۴ سال میتوانید مثل زاکربرگ دنیا را بگیرید و میلیادر شوید.
همه استارتاپها در حال جستجو برای پیدا کردن مدل تجاری ای هستند که ۱) مقیاس پذیر باشد و ۲) مشتریان زیادی جذب آن شود. ترکیب این ۲ مورد باعث میشود که خیلی از استارتاپها شکست بخورند. آمار جهانی میگوید که از هر ۱۰۰ استارتاپ ۹۰ تا از آنها شکست میخورند، و از ۱۰ تای باقی مانده فقط شاید یکی از آنها به موفقیت استارتاپهای معروفی مثل آمازون و فیسبوک و گوگل برسند. اکثر استارتاپ ها هیچ وقت نمیتوانند مشتریان زیادی را جذب کنند.
احتمال بالای شکست باعث شده است که استارتاپها به روشهای چابک و ناب، بیشتر و بیشتر رو بیاورند. بجای اینکه از روز اول شرکتی ثبت کنند و سر سهم شراکت با هم دعوا کنند، یک گروه موقت تشکیل میدهند که از طریق آزمون و خطا، راههای مختلفی را امتحان کند. بجای اینکه ۶ ماه درب اتاق خود را ببندند و کد بزنند، در ظرف ۶ روز یک محصول اولیه ای به تعدادی مشتری عرضه میکنند تا ارزشهای محصول خود را با توجه به بازخورد مشتریان بسنجند. بجای اینکه طرح تجاری ۱۰۰ صفحهای تالیف کنند و سعی کنند پنج سال آینده را پیش بینی کنند، در ۱۰ ساعت مدل تجاری خود را بر روی بوم کسب و کار پیاده می کنند و قدم به قدم با مصاحبه با مشتریان اولیه خود، به اعتبارسنجی فرضیات کسب و کارشان می پردازند. استارتاپها لازم است با برداشتن قدمهای کوچکتر، حساب شدهتر و با ریسک پایینتر جلو بروند.
پس تعریف آکادمیک یک استارتاپ میشود:
یک سازمان موقت که در جستجوی یک مدل تجاری مقیاس پذیر و پایدار است.
ولی خوب این تعریف هم کاملا تمام زوایا و شرایط یک استارتاپ را توضیح نمیدهد. استارتاپها مثل شطرنج میمانند، قواعد بازی را میتوان در چند دقیقه یاد گرفت ولی حرفهای شدن، پیشبینی نیازهای بازار آینده، و ضریب موفقیت بالا، سالها تمرین لازم دارد.
دلیلی که شور و شوق زیادی در ایران پیرامون مباحث استارتاپی است، جمعیت بالا، تحصیل کرده و جوان، به علاوه نفوذ اینترنتی بالای این کشور نسبت به کشورهای منطقه است. همچنین به دلیل راه اندازی ۳G توسط اوپراتورهای نسل اول و دوم و رشد بسیار بالای استفاده از تلفنهای هوشمند، فضای مانور و گسترش بالایی در اختیار کسب و کارهای حوزه تجارت الکترونیک و استارتاپ ها قرار گرفته است. امیدواریم موفقیت آنها باعث انگیزه بیشتر در نسل بعدی از کارآفرینانی شود که صرفا به کارمندی و یا داشتن یک کسب و کار کوچک قانع نیستند.
حمیدجان مبحث بسیار جالبی را انتخاب کرده بودی. وبنا به این مباحث پایه ای احتیاج بیشتری دارد.