دشواری درک مدیریت غیرمتمرکز را چگونه میتوان کاهش داد؟ زمینههای رونق بلاکچین و نقش حاکمیت در ترویج این تکنولوژی چیست؟ اصولا مزیتهای بلاکچین چقدر میتواند برای یک تغییر بنیادین در کسب وکارها، انگیزه ایجاد کند؟ استارتاپ کارچین که این روزها در اکوسیستم استارتاپی کشور با تکیه بر تکنولوژی بلاکچین در حال راهاندازی است چیست و چه مزیتی نسبت به بازیگران موجود چون اسنپ و تپسی دارد؟
واقعیت این است که وقتی پای تکنولوژی بلاکچین در میان باشد، سوالها بسیار بیشتر از پاسخها هستند. سوالاتی که نشان میدهند این فناوری نوظهور یا حداقل تازهواردِ ادبیات فناورانه ایران پیچیدگیهای زیادی دارد. اما آنچه مشخص است اینکه درها باز شده و دانشجویان، اساتید و فعالان استارتاپی ایران در حال کار روی این فناوری و تولید محصول و تعریف خدمت بر پایه آن هستند. «دکتر محمدعلی مداح علی» یکی از این چهرههاست که هم ریاست آزمایشگاه بلاکچین دانشگاه شریف را برعهده دارد و هم تکنیکال منتور استارتاپ حملونقل آنلاین کارچین است. دکتر مداحعلی که دانشآموخته دانشگاه واترلو کانادا و برکلی کالیفرنیا است و سابقه کار در آزمایشگاه بل نیوجرسی را در کارنامه خود دارد، به عنوان عضو هیئت علمی دانشکده برق دانشگاه شریف، یکی از پیشگامان توسعه این تکنولوژی و مفاهیم آن در ایران است. با دکتر مداحعلی در دفتر کارش در طبقه دوم دانشکده برق شریف؛ درباره بلاکچین، پیشبینیها در مورد آینده آن و البته استارتاپ کارچین و چشمانداز آن گپوگفت مفصلی کردهایم.
آقای دکتر موضوع محوری صحبت امروزمان فناوری بلاکچین است و اتفاقهایی که امروزه پیرامون آن رخ میدهد. به عنوان مقدمه لطفاً برداشت خود را، فارغ از تعاریف موجود، در مورد مفهوم بلاکچین مطرح کنید.
قبل از توضیح بلاکچین باید به تاریخچۀ آن نگریست. در ۲۰ سال گذشته ما میوۀ یک تکنولوژی تحولساز را چیدهایم که همان شکلگیری سیستمهای توزیع شده است. سیستمهای توزیع شده یا «نظامهای توزیع شده» یعنی چندین ده هزار سِرور به طور همزمان کار کنند تا سرویسی مثل جیمیل را فرضا به یک میلیارد کاربر ارائه دهند. فیسبوک و دراپباکس نیز از همین جملهاند. تمام سرویسهای پردازش ابری مبتنی بر همین ساختارهای توزیعشده هستند که مقیاسپذیر است و میتواند کاربران خیلی زیادی را پوشش دهد.
شکلگیری نظامهای توزیع شده تقریباً ۲۰ سال پیش شروع شد و تحول بزرگی در صنعت ایجاد کرد که شکلگیری شرکتهای خیلی بزرگ مثل فیس بوک، گوگل و آمازون میوۀ آن بودند. منافع این تکنولوژی انکارناپذیر است ولی به تدریج بازار آن اشباع شد و الآن اتفاق بزرگ تازهای در آن حوزه نمیبینیم؛ در حالی که به تدریج با مشکلاتش مواجه میشویم؛ مثلاً یک سال پیش خبر رسید که فیسبوک اطلاعات کاربران را لو داده یا FBI اطلاعات جیمیل سر زده! گاهی اطلاعات از شرکتها نشت میکند یا مورد سوء استفاده قرار میگیرد. در واقع ساختار بعضی سیستمها را توزیع شده کردهاند تا توانایی سرویسدهی به تعداد زیادی کاربر را داشته باشد ولی مدیریت آن کنترل شده و مرکزی است و این مدیریت متمرکز باعث مشکلاتی میشود. واحد مرکزی قادر به سوء استفاده از اطلاعات است و گاهی نیز مورد تهدید و ارعاب قرار میگیرد. هنگامی که یک نظامهای توزیع شده در بازار فراگیر میشود از یک طرف امکان سوء استفاده از آن پیش میآید و از سویی در معرض تهدید یا فشار قرار میگیرند و گاهی به تهدید جواب میدهند و اطلاعات را در اختیار شخص ثالث میگذارند. تکنولوژی نظامهای توزیع شده از یک طرف خدمات برجستهای انجام داده و از سویی مشکلاتش برجسته شدهاند؛ و جای پیشرفت زیادی در آن نمیبینیم. اکنون این سؤال پیش میآید که «آیا میتوانیم مشکل سوء استفاده از اطلاعات یا تهدید و ارعاب مدیریت متمرکز را حل کنیم؟». این راهحل به ذهن میآید که مدیریت مرکزی را نیز توزیع یعنی پراکنده کنیم و سیستم کاملاً پخش یا غیرمتمرکز شود. در سیستمهای غیرمتمرکز، مدیریت واحد وجود ندارد که کسی آن را تحت فشار قرار دهد. ضمناً پخش شدن مدیریت باعث شفافیت بیشتر در کل سیستم میشود.
تا قبل از متولد شدن بلاکچین مدیریت غیرمتمرکز فقط یک آرزو بود؛ در حالی که الآن به واقعیت پیوسته و برای انجامش چشمانداز داریم. به همین خاطر است که شرکتهای زیادی در زمینۀ خلق نظامهایی با مدیریت غیرمتمرکز کار میکنند. زیر پوست تکنولوژی امروز سیستمهای توزیع شده، سیستمهایی با مدیریت غیرمتمرکز نیز رشد میکند. تکنولوژیهای تحولساز به آن دسته از فناوریها گفته میشود که ناگهان کل فضا را تغییر دهند و مدیریت غیرمتمرکز نیز از همین جمله است. ۲۰ سال پیش، هیچ کس انتظار نداشت که فناوری بتواند جامعه را به شکل کنونی عوض کند. احتمالاً در ۲۰ سال آینده، سیستمهای مبتنی بر بلاکچین یا مدیریت غیرمتمرکز نیز کل زندگیمان را تغییر میدهند و شکل جدیدی از مدیریت را به وجود میآورند.
حکمرانی غیرمتمرکز و شفافیت را به عنوان دو مزیت بلاکچین مطرح کردید که دستاوردهای بزرگی به حساب میآیند، اما اساس و تعریف مدیریت غیرمتمرکز یک چالش به وجود میآورد؛ این که ذهن کاربران همیشه با نگاه تطبیقی، مدیریت غیرمتمرکز را با گذشته و تاریخی که دیده و خوانده مقایسه میکند. هرگز در طول تاریخ، حکمرانی غیرمتمرکز را ندیدهایم. تمام کاربران، حتی در سیستمهای استارتاپی، بزرگترین چالش ذهنی خود را در مواجهه با بلاکچین همین میدانند که چطور مدیریت غیرمتمرکز میتواند ممکن شود؟ بخشی از چگونگی امکانپذیر شدن آن مبتنی بر فناوری است که از طریق «دفتر کلها» به تحقق میرسد، اما از حیث ذهنی، پذیرش حکمرانی غیرمتمرکز دشوار است؛ بخصوص که در طول تاریخ، همیشه مفهوم دولت و حاکمیت سوار بر حاکمیت متمرکز و واحد بوده است. اما اکنون دنبال جایگزینی برای حاکمیت متمرکز میگردند. وقتی صحبت از بلاکچین مثلا در خصوص بیتکوین میشود همیشه این سؤال مطرح است که «چه کسی دارد آن را اداره میکند؟ چه کسی به کاربران نهایی پاسخگو خواهد بود؟» این «چه کسی؟» آیا در بلاکچین به شکل مطلق وجود ندارد، یا تکنولوژی جای «چه کسی؟» مینشیند؟
نکتۀ درست و سؤال بجایی است. الآن بیتکوین ده ساله شده! شاید به همین خاطر بود که ده سال طول کشید تا بلاکچین و بیتکوین در سطح جامعه شناخته و فراگیر شود. تا دو سال پیش، تقریباً هیچ کس در ایران راجع به بیتکوین و کریپتوکارنسی چیزی نشنیده بود ولی الآن حتی وقتی به بنگاه املاک میروم آنها در مورد بیتکوین با من صحبت میکنند. بنابراین این درست است که مدیریت غیرمتمرکز با ذهنیت سنتی ما منافات دارد. در واقع نه تنها مردم عادی، حتی سرمایهگذارانی که میخواهند در این تکنولوژی سرمایهگذاری کنند نمیدانند باید چه انتظاری داشته باشند. سرمایهگذاران میگویند «اگر من اینقدر سهام بخرم پس باید عضو هیئت مدیره باشم» در حالی که در سیستمهایی با مدیریت غیرمتمرکز، هیئت مدیره معنی ندارد؛ باید طور دیگری فکر کنید.
در نظامهایی با مدیریت غیرمتمرکز هر ایدهای به ذهنتان بیاید در WhitePaper مینویسید و پخش میشود؛ پس این سؤال پیش میآید که تکلیف مالکیت معنوی یا intellectual property این قضیه چه خواهد شد؟ تکنولوژی مدیریت غیرمتمرکز نسبت به آنچه تاکنون میشناختیم خیلی متفاوت است و به همین دلیل باید نوع نگاه به آن نیز فرق کند. پذیرفتن چنین رویکردهای جدیدی سخت است. خود من وقتی اولین بار مقاله بیتکوین را خواندم یک ماه تلاش کردم تا عمق مطلب و نگاه کاملاً متفاوت آن را درک کنم.
در مورد «جریان آزاد اطلاعات» نیز همین عدم پذیرش و باور عمومی وجود داشت. من در مورد تاریخ رادیو یک برگه را دیدم که به یک حاج آقا اجازه میداد رادیو در خانهاش داشته باشد؛ آن هم فقط در آدرسی مشخص! الآن جریان آزاد اطلاعات، آن ذهنیت را کاملا شسته و برده است. این فناوری مدیریت غیرمتمرکز نیز جای خود را باز میکند و تاکنون هم کرده است. یک سال پیش در صدا و سیما به جلسهای رفتم و آنها مطرح میکردند که «آیا اسم بلاکچین را در تلویزیون بیاوریم یا نه؟». الآن این حرف کاملاً بلاموضوع شده و همه جا راجع به آن حرف میزنند. چند روز پیش در جلسهای با موضوع «حکمرانی» شرکت کردم که در مورد ارتباط بلاکچین و حکمرانی بود. هفتۀ پیش نیز یک کنفرانس بانکداری بود که در آن بلاکچین را مطرح کردند. الآن بلاکچین و مفهوم مدیریت غیرمتمرکز به قدری فضا را پر کرده که مردم نیز به تدریج دارند با آن آشنا میشوند و آن را خواهند پذیرفت؛ البته این پذیرش طول میکشد و چندان ساده نیست. حتی در سطح سرمایهگذاران و تصمیم گیرندگان هنوز فهم روشنی از این موضوع وجود ندارند ولی کمکم این مسئله حل میشود.
آقای دکتر، از بحث مفاهیم و تعاریف که بگذریم، این موضوع مطرح میشود که الآن بلاکچین و مدیریت غیرمتمرکز آیا در مرحلۀ تولید دانش است یا میتواند محصول و فناوری نهایی را هم ارائه دهد؟ در ایران هنوز هیچ سرویسی غیر از رمزارزها، که بحث زیادی دربارهشان وجود دارد، از فناوری مدیریت غیرمتمرکز استفاده نمیکنند. میخواهم بدانم روند دنیا چگونه است. الآن چه تعداد از شرکتها و استارتاپها در زمینۀ بلاکچین کار میکنند؟ این فناوری چه خروجیهایی داده؟
در Bay Area که قلب هایتک آمریکا است استارتاپها سعی دارند، حتی اگر ربطی هم به بلاکچین ندارند، بلاکچین و مفهوم مدیریت غیرمتمرکز را به کارهای خود ربط دهند، چون سرمایهگذاران علاقۀ زیادی به آن نشان میدهند. البته شرکتهایی هم هستند که الآن واقعا مبتنی بر بلاکچین کار میکنند. فرضاً یک شرکت در حوزۀ توکنایزکردن انرژی کار میکند و الآن چندین میلیون کاربر دارد. بنابراین از مرحلۀ تولید دانش به طور کامل گذشتهایم ولی بلاکچین از حیث فنی هنوز کامل نیست. در واقع بیتکوین نمونهای است که امروز دارد کار میکند، پس ما نگران این نیستیم که این تکنولوژی کار میکند یا نه، از این مرحله گذشتهایم، به جز بیتکوین الآن تعداد زیادی محصول بلاکچینی هستند که دارند کار میکنند؛ ولی آیا دانش دفتر کل توزیع شده به بلوغ رسیده؟ به هیچ وجه! برعکس، تازه سفرۀ آن دارد در دانشگاه پهن میشود.
دانشگاهها تازه دارند در حوزۀ مدیریت غیرمتمرکز کار میکنند و مقالاتی که الآن در این باره میخوانیم کاملاً تکنیکال، فنی و تخصصی هستند و سعی دارند چالشهای حوزههای مختلف تکنولوژی بلاکچین را بشناسند و حل کنند، مثلاً چالش scalability، Privacy، Security و... چگونه حل شود به صورتی که سیستم همچنان غیرمتمرکز بماند! هر کدام از این جنبهها حوزههای وسیعی از دانش را با خود درگیر میسازد و آدمهایی در تخصصهای مختلف باید برای پاسخ به سؤالها به میدان بیایند؛ متخصصین زیادی چه از رمزنگاری، چه از علوم کامپیوتر، چه اقتصاد و چه علوم اجتماعی، باید برای پاسخ به چالشها کنار هم قرار گیرند ولی اگر بپرسید آیا بلاکچین به قدر کافی بالغ شده که بتواند محصولی بیرون بدهد، پاسخ این است که قطعاً شده! نه فقط در حوزۀ کریپتوکارنسی بلکه در سایر حوزهها نیز شرکتهای زیادی دارند فعالیت میکنند. الآن در مقطع حساسی قرار گرفتهایم. این تکنولوژی دارد تیکآف میکند و اگر فرصت را از دست بدهیم بعداً خیلی حسرت میخوریم.
اتفاقاً سؤال بعدی من در همین مورد است. در داخل کشور هنوز در مورد پذیرش یا عدم پذیرش مفهوم بلاکچین چالش داریم. خیلیها معتقدند که باید هر چه زودتر از این بحثهای مفهومی بگذریم و با فناوری مدیریت غیرمتمرکز همراه شویم؛ یعنی عقبماندگی فناورانهای که در سایر حوزهها داشتهایم را میتوانیم در این حوزه نداشته باشیم. نگاه شما به این موضوع چیست؟ آیا ایران برای پذیرش بلاکچین نیازمند نوعی شیفت تکنولوژیک است یا با همین منابع انسانی، زیرساختها و نیازهایی که داریم میتوانیم از فناوری بلاکچین استفاده کنیم و با آن همراه شویم؟ آیا مثل خیلی از تکنولوژیهای دیگر باید صبر کنیم تا دنیا جلو برود، محصول بسازد، آزمون و خطا کند و ما بعداً با احتیاط به دنیای آن بپیوندیم؟ تاکنون رویکرد داخلی هم همین بوده است که عجله نداشته باشیم و منتظر بمانیم تا ببینیم در ده سال آینده چه اتفاقی میافتد.
من معتقدم باید بلافاصله وارد این حوزه شویم؛ چه استفاده از آن، چه ایجاد شرکتها، چه تولید محصولات مرتبط با بلاکچین. ورودمان به آموزش عمومی بلاکچین، آموزش فنی و تخصصی و دانشگاهی، تحقیقات دانشگاهی، تأسیس شرکتها، تولید محصول و تولید ثروت ضروری است. جنس دانش مدیریت غیرمتمرکز طوری نیست که برای استفاده از آن محدودیتی داشته باشیم. از طرفی، جامعۀ ما جوان است و اکثریت جامعه سنی بین ۲۵ تا ۴۵ دارند. آنها قادر به تطبیق خود با تکنولوژی جدید هستند و خیلی زود جذب میشوند و استفاده میکنند. بنابراین از حیث پذیرش جامعه نیز در موقعیت ایدهالی هستیم. هیچ مانعی سر راه استفاده از بلاکچین نمیبینم؛ دلیلی ندارد معطل بمانیم.
در مورد موانع فنی چطور؟ آیا منابع انسانی و دانش موردنیاز را برای ورود به دنیای بلاکچین داریم یا باید اکوسیستم متخصص برای آن را بسازیم؟
منابع انسانی را تا حدی داریم ولی احتیاجمان خیلی بیش از این است. الآن درسهای رسمی دانشگاهی در این رابطه موجود است. در ترم گذشته خودم در سطح فوقلیسانس و دکترا درسی در همین رابطه داشتم که ۵۰ نفر ثبتنام کردند، ۵۰ نفر هم به عنوان مستمع آزاد میآمدند و ۲۰۰ نفر هم کانال تلگرامی که محتوای درس را روی آن قرار میدادیم دنبال میکردند. سایر دانشگاهها نیز به تدریج دارند همین کار را میکنند. شاید سال آینده درصد قابلتوجهی از دانشگاههایمان در زمینه آموزش بلاکچین فعال شوند اما آیا نیروی کار کافی داریم؟ نه، نداریم! نیروی جوان که توان حرکت در آن مسیر را داشته باشند را داریم اما باید زمینه را مساعد کنیم که وارد این حوزه شوند. هر جا زمینه، بازار کار و اقتصاد آن شکل بگیرد افراد حاضرند که قدم به میدان بگذارند و شروع به فعالیت کنند.
این زمینهها چطور میتواند محقق شود؟ در این حوزه یک پارادوکس وجود دارد. در ادبیات رسمی عدهای میگویند «باید برای بلاکچین فلان کارها را بکنیم» در حالی که بلاکچین میگوید «نیازی نیست کسی برای من کاری بکند». لازمۀ تمرکزگریزی این است که نیازی نباشد کسی زیرساختی بسازد. آیا واقعاً اینطور است یا لازم داریم حاکمیت و دانشگاهها ریلگذاری کنند تا بلاکچین پا بگیرد؟ آیا این پارادوکس در ذهن شما نیز وجود دارد؟
نه، وجود ندارد! همین الآن دانشگاه به من نگفته که درس مرتبط با بلاکچین ارائه دهم. اصلا وقتی من پیشنهاد ارائه این درس را مطرح کردم قدری ناشناس بود. یک روز به گروه مخابرات دانشکده برق رفتم و ابتدا برایشان توضیح دادم که بلاکچین چیست و چه کارهایی میکند و سپس گفتم این درس قرار است چه مطالبی را پوشش دهد. بنابراین در دانشگاه هیچکس تدریس این درس را از من نخواست. جالب اینکه فشار دانشجوها باعث تشکیل کلاس شد. من به شدت از طرف دانشجوها تحت فشار بودم که درسی با این موضوع ارائه کنم. تقریباً یک سال مقاومت کردم و وقتی قرار شد درس را ارائه کنم چون حجم درس خیلی زیاد بود، تعداد زیادی از همین دانشجوها به من کمک کردند تا بتوانیم درس را شکل دهیم. این یعنی بر خلاف تصور که این ریلگذاری باید از بالا باشد، از پایین دارد اتفاق میافتد. عدهای مطرح میکردند که «برای تشکیل درس باید بودجهای فراهم شود» ولی هیچوقت فراهم نشد و ما نیز معطل نماندیم. کلاس را تشکیل دادیم و خیلی هم استقبال شد. الآن دارند در مورد دورۀ بعدی و آزمایشگاه درس میپرسند. به قدری این نیاز وجود دارد که هر روز یکی دو نفر مراجعه میکنند و میخواهند در آزمایشگاه بلاکچین شریف کار کنند، همکاری کنند یا راجع به آن بیشتر بدانند. جنس این تکنولوژی واقعاً از پایین به بالاست.
در سطح ملی چطور؟ آیا حاکمیت باید کاری انجام دهد تا با سرعت بیشتری به سمت تکنولوژی مدیریت غیرمتمرکز برویم؟ آیا باید زیرساختی را فراهم سازد؟
این تکنولوژی نیاز به قدری مقرراتگذاری (regulation) دارد. تنها چیزی که از حاکمیت میخواهیم این است که جلویمان را نگیرد. این تکنولوژی به هر حال میآید و ممکن است یک سری ممنوعیت برایش بگذارند. ممنوعیت باعث میشود شرکتها، نهادها و بانکها از سرمایهگذاری در آن حوزه بترسند. در غیر این صورت، تکنولوژی به هر حال فراگیر خواهد شد. این تکنولوژی طوری است که حتی اگر ممنوعش کنند باز هم میآید. نمیتوان به فناوری گفت «چون ما ممنوع کردهایم تو هم نیا». کما این که رمزارزها را ممنوع کردند و آن ممنوعیت کوچکترین تغییری در روند خرید و فروش آن به وجود نیاورد. اگر ما این تکنولوژی را ممنوع کنیم، با توجه به این که مرز نمیشناسد، شرکتهای داخلی محروم میشوند و بازار را شرکتهای خارجی میگیرند. از این دو حال خارج نیست. اینطور نیست که بتوان جلوی بلاکچین را گرفت. شرکتهای خارجی میآیند و چون ساختار غیرمتمرکز دارند میتوانند بدون مرز در تمام جوامع رشد کنند. کمکم میبینید مردم دارند از سرویسهای بلاک چینی استفاده میکنند بدون این که نهاد حاکمیت موافق باشد. بنابراین باید اجازه بدهیم متناسب با دانش و نیروی جوان کشور و علاقه و استعدادی که در این حوزه هست ما نیز سهم خود را بگیریم.
دنیا الآن دارد چکار میکند؟ حوزۀ انرژی را به عنوان یکی از کاربردهای بلاکچین مثال زدید. چه حوزههای دیگری دارند به سمت این فناوری میآیند؟ چه مزیتهای دیگری غیر از شفافیت و حکمرانی خوب را در بلاکچین میبینید که سرعت رشد آن را دائماً بیشتر میکند؟
با توجه به این که تولد تکنولوژی بلاکچین در حوزههای مالی و بانکی بود، این حوزهها در این عرصه پیشقدم هستند. خیلی از مؤسسات مالی دنیا به سمت بلاکچین آمدهاند. تقریبا هر بانک دنیا را ببینید در این زمینه سرمایهگذاری کرده! خیلی از شرکتها نیز سرمایهگذاریهایی برای رصد کردن زنجیره تامین کالاها از طریق بلاکچین کردهاند؛ مثلاً این که ببینند محصول از چه مسیری میآید و کجا میرود. توکنایزکردن آیتمهای مختلف مثل انرژی دارد از طریق بلاکچین اتفاق میافتد. توزیع کردن سرویسها و تلاشهای مردمی دارد از این طریق انجام میگیرد. یکی از کاربردهای خیلی جالب بلاکچین که به کار فعلی ما هم مربوط میشود اقتصاد اشتراکی یا shared economy است. سرویسهایی مثل اوبر، ایربیانبی، اسنپ ایران و امثال آن در حوزۀ اقتصاد اشتراکی فعالیت میکنند.
میدانید که شرکتهای زیادی در این حوزه تشکیل شدهاند که مزایای زیادی دارند و باعث بازچرخانی منابع بلااستفادۀ جامعه شدند. این باعث شکستن قیمتها شده و اینکه افراد میتوانند راحتتر کار پیدا کنند، سرویس بدهند و درآمد به دست آورند. نیازی نیست راجع به مزایای سیستمهای اقتصاد اشتراکی صحبت کنم. اما این قصه یک جنبه دیگر هم دارد. فرض کنید تعداد زیادی ماشین هستند که به یک مرکز یا مؤسسه پاسخ میدهند؛ فرضاً اوبِر ۱۵ الی ۲۵ درصد از هر درآمدی که در این زمینه جذب شود را میگیرد. میدانید که اوبر بینالمللی است. هرکس یک نفر را از جایی به جای دیگر ببرد، ۱۵ الی ۲۵ درصدش برای اوبر میرود. این باعث شده اوبر طی ۴ سال از یک استارتاپ تبدیل به یک شرکت ۶۰ میلیارد دلاری شود؛ رشد خیلی عجیبی است!
با توجه به اینکه اوبر سرویس خاصی هم نمیدهد و فقط یک اپلیکیشن است. در مقایسه با سایر شرکتهای تکنولوژیک اینطور نیست که سرمایهگذاری عظیمی انجام گرفته باشد. شرکتی که فرضاً سرویس موبایل میدهد، مثل همراه اول را در نظر بگیرید که دیتابیسها و سختافزارهای گستردهای برای ارائۀ خدمات موبایل به مردم دارد در حالی که اوبر اینطور نیست و زیرساخت پیچیدهای ندارد. زیرساخت اوبر کاملاً ابتدایی است ولی ناگهان از صفر به ۶۰ میلیارد دلار میرسد. علت چیست؟ چون مدل اقتصادی خاصی را دنبال میکند. آنها ۱۵ الی ۲۵ درصد از پول را جذب و قیمت را خودشان تعیین میکنند. به این ترتیب، رقابت از بین میرود. یعنی تعیینکنندۀ قیمت، آنها هستند و نه بازار آزاد! بعد از مدتی به بازار سوار میشوند و ناگهان کل کشور را میگیرند و تمام بیزنسهای محلی در حوزۀ حملونقل از بین میروند. آنها با قدرت مالی که به دست میآورند میتوانند در هر حوزه یا بازار محلی دیگری نیز پول بریزند، قیمتها را بشکنند، عدم تعادل به وجود آورند و بیزنسهای محلی را از بین ببرند. موقعی که آنها در بازار مسلط میشوند، ناگهان مزایای پیشین را از بین میبرند و فرضاً قیمتها را افزایش میدهند و مردم هم چارهای جز استفاده از اوبر ندارند؛ یعنی یک بازیگری که کل حملونقل کشور یا جهان را در اختیار میگیرد و حتی توان مقابلۀ حقوقی با آن وجود ندارد چون پول و قدرت فراوان دارد. بنابراین شرکتهای مبتنی بر اقتصاد اشتراکی در کنار مزایای زیادی که دارند این مشکل را نیز ایجاد میکنند. همان طور که گفتم، ناگهان یک شرکت از صفر به ۶۰ میلیارد میرسد. در حوزههای دیگر نیز همین حالت را میتوان دید.
بیایید روی همین مورد صحبت کنیم. حمل و نقل مبتنی بر بلاکچین چطور میتواند ضمن حفظ مزایایی که گفتید، چالشی که فرمودید را به وجود نیاورد یعنی این که بعدها مزایا از دست کاربران نهایی خارج نشود؟ گفتید که الآن روند اقتصاد اشتراکی مثل «دونه پاشیدن» میماند؛ اول خدماتی ارزان و مناسب داده میشود و بعداً در هر شرایطی، اختیارش دست یک متمرکز قرار میگیرد که میتواند از بالا مقررات را تنظیم کند و کاربر نیز مجبور به استفاده باشد.
اول باید ببینیم دنبال چه چیزی هستیم. در مورد اوبر دنبال یک پلتفرم هستیم که مسافر و راننده را به هم وصل کند؛ ولی حالت ایدهآل این است که با قابلیت بلاکچین به سمتی برویم که مرکزیت وجود نداشته باشد و مزایای بازار آزاد سر جایش بماند. این دقیقاً همان جایی است که بلاکچین میتواند به کمک بیاید. یادتان باشد که قرار بود بلاکچین سیستمها را غیرمتمرکز کند. بلاکچین میتواند سیستمهای اقتصاد اشتراکی را غیرمتمرکز کند؛ میتواند اوبر را غیرمتمرکز کند. به چه صورت؟ ما دیگر نیازی نیست یک شرکت مرکزی داشته باشیم که قیمتها را تعیین کند بلکه خود اوبر را توزیع میکنیم. اوبر به هر حال یک سرویسی میدهد و یک توان پردازشی مصرف میکند تا آدمها را به هم وصل کند، ما میتوانیم خود این را توزیع کنیم.
اوبر را چطور میتوان توزیع کرد؟
تصور کنید سیستم به نحوی باشد که فقط دارندگان ماشین وارد سیستم نشوند که سرویس بدهند، بلکه اگر من هم بخواهم، بتوانم یک توان پردازشی یعنی یک کامپیوتر را بگذارم و من نیز وارد بازی وصل کردن مسافر به راننده شوم. قبلاً فقط یک لایۀ مسافر بود، یک لایۀ ماشین و یک لایۀ میانی یا همان اوبر که همه کار را از مجرای خودش انجام میداد. الآن همه چیز پخش میشود. بدین ترتیب، باز هم یک پلتفرم واحد داریم ولی پلتفرمی است که مغایرتی با بازار آزاد ندارد. در این حالت، هر کدام از بازیگران محلی نیز میتوانند نقش واسطه را ایفا کنند. گاهی بازیگران واسطه با هم همپوشانی دارند و رقابت میکنند تا مسافر و راننده را به یکدیگر برسانند. قیمتهایی هم که تعیین میکنند، کارمزدی که بر میدارند هم میتواند رقابتی شود. بدین ترتیب، پلتفرمی میسازید که هیچ انحصاری به وجود نیاورده است؛ تنها کاری که انجام میدهد ایجاد بازار آزاد به معنای واقعی است. یعنی شما میتوانید همه مزایای اقتصاد اشتراکی را داشته باشید در کنارش بازار آزاد را هم داشته باشید. من اسم این حالت را اقتصاد اشتراکی غیرمتمرکز یا decentralized shared economy میگذارم.
اکنون در مورد محصولی که شما و تیم همکارانتان مشغول به فعالیت فنی روی آن هستید صحبت میکنیم یعنی استارتاپ کارچین که حمل و نقل مبتنی بر بلاکچین است! حمل و نقل مبتنی بر بلاکچین را مثال زدید و تشریح کردید. آیا کارچین دقیقاً همین است یا امکانات دیگری هم دارد؟
کارچین تقریباً همین است. یعنی کارچین تلاش میکند آن واحد مرکزی را حذف و توزیع کند. احتمالا میدانید ایجاد سیستمهای غیرمتمرکز از لحاظ تئوری، غیرممکن به نظر میرسید. میتوانم کتابی به شما نشان بدهم که نصف آن یک مبحث ریاضی به نام Consensus یا اجماع است و توضیح میدهد که اجماع امکان ندارد. اینکه بلاکچین توانست اجماع را ایجاد و آن مسئلۀ لاینحل را حل کند این بود که یک سری انگیزهها و مشوق مالی را به عرصه آورد. در واقع علم کامپیوتر و علم رمزنگاری به تنهایی نمیتوانستند مسئله اجماع را حل کنند. با وارد شدن انگیزۀ اقتصادی، نه تنها مسئله حل شد بلکه مزیت دیگری نیز شکل گرفت. اینکه در این سیستمها میتوانید یک توکن داخلی یا امتیاز داخلی نیز تعریف کنید که افراد به ازای سرویسهایی که میدهند؛ چه سرویس پردازش باشد، چه رانندگی و چه حتی استفاده از آن سیستم؛ مستحق دریافت توکن شوند. این توکنها به مرور زمان، هر چه از سیستم بیشتر استفاده میشود ارزش بالاتری پیدا میکند و انگار که شما مقداری از سهام آن مجموعه را در اختیار دارید. یعنی وقتی شما از توکن استفاده میکنید مثل این است که یک یا چند سهم از مجموعه را دارید. یعنی وقتی شما سرویس رانندگی به سیستم میدهید، به ازای آن، سهام شرکت را دریافت میکنید. شما میتوانید سهام شرکت را نگه دارید تا قیمتش بالا برود یا این که بفروشید و پول بگیرید یا به ازایش خدماتی از سیستم بگیرید. ولی عملا میدانید وقتی برای شرکت کار میکنید به صورت خود به خود دارید ارزش سهمی که در شرکت دارید را بالا میبرید. یعنی سیستمی است که توسط خود مردم اجرا میشود و همین مردم در سود حاصل از آن سهیم میشوند. در واقع وقتی یک شرکتی بزرگ میشود، علاوه بر درآمدش که بالا میرود، ارزش آن نیز بالاتر میرود. اینجا، آن ارزش هم کامل به مردم برمیگردد یعنی از همان اول، نه فقط پول سرویس را مردم میگیرند، بلکه ارزشی که شرکت در طول زمان پیدا میکند هم به مردم میرسد. این یک تحول بسیار بزرگ است. این ارزش تاکنون صرفاً متعلق به سرمایهگذار بوده است. در اقتصاد دنیا این بحث دائماً مطرح است که «بقیه همه کارگر هستند و ارزش اصلی را سرمایهگذار میبرد». در سیستمهای مبتنی بر بلاکچین، از طریق توکنایز کردن، ارزش نیز مستقیماً به کاربران میرسد؛ چه رانندگان باشند، چه مسافرها، و چه کسانی که سرویس پردزاش را فراهم میکنند.
البته یک مدل اقتصادی هم داریم که افراد را ترغیب به سرمایهگذاری میکند. اینجا سرمایهگذار هم مقداری از توکن را میخرد و موقعی که شرکت ارزش پیدا میکند ارزش توکنهای او نیز بالا میرود و سود میبرد. اما اینجا فقط سرمایهگذار نیست که سود میبرد بلکه خود مردم نیز در سود سهیمند و این اتفاق بزرگی است.
لطفاً در مورد کارچین بیشتر توضیح دهید و اینکه چرا جنبههای فنی بلاکچین اینقدر سخت است؟ آیا الگوریتمهای مورد نیاز بلاکچین برای هر محصول جدید باید از صفر ساخته شود؟ آیا همان طور که در برنامهنویسی معمولی از ماژولهای آماده استفاده میکنند در بلاکچین نمیتوان از ابزارها و الگوریتمهای آماده بهره برد؟ لطفاً در مورد جنبههای فنی بیشتر توضیح دهید.
ببینید نوع نگاه به بلاکچین قدری متفاوت با برنامهنویسی عادی است. همانطور که گفتم، اولین بار که خودم مقاله اصلی بیتکوین را خواندم یک ماه طول کشید تا مفهومش برایم جا بیفتد. المانها و ماژولها در سیستمهای بلاکچینی سخت نیستند و همان تکنولوژیهای قبلی را شامل میشوند ولی این که چطور آنها را به هم متصل و اکوسیستم کاملی به وجود آوریم مستلزم فهم یک مفهوم جدید و پیچیده است.
ما همیشه بیشترین مشکلی که در هر جلسه داریم این است که سرمایهگذار و تصمیمگیرنده، متوجه مفهوم نمیشود. قدری زمان میبرد که سرمایهگذاران جذب شوند وگرنه بلاکچین هم مثل بقیۀ تکنولوژیهاست. ماژولها هم مثل گذشتهاند و چندان تفاوت ندارند. این که از لحاظ فنی، اقتصادی و تصمیمگیری میخواهیم طور دیگری به قضیه بنگریم فهم مفهوم را دشوار میسازد. این تکنولوژی از لحاظ ماژولی، چیز جداگانهای نمیخواهد و همان ماژولهای قبلی را میتوان استفاده کرد.
شما دستی بر آتش دارید و میخواهید یک محصول جدید به بازار بدهید تقریباً در مرحله ICO هستید. به نظرتان مردم یعنی کاربران نهایی کی میتوانند میوۀ نهایی را بچینند و بخشی از اکوسیستم بلاک چینی شوند که در آن منافع خود را در قالب توکنها دریافت کنند؟ اگر ۶ سال پیش یک نفر میگفت «یک سرویسی میآید که همۀ آژانسها را کنار میزند و مردم هر روز ۵ یا ۶ یا ۱۰ بار از آن استفاده میکنند» به نظر یک پیشبینی فضایی و عجیب میرسید. در مورد بلاکچین چه پیشبینیای میتوانیم داشته باشیم؟
یادم هست اوایل که از ایران رفته بودم اقتصاددانها در غرب راجع به خریدهای آنلاین بحث و پیشبینی میکردند که عددهای نجومیای طی ۵ یا ۱۰ سال آینده به خود اختصاص میدهد و من اصلاً نمیفهمیدم از چه چیزی صحبت میکنند. به خودم میگفتم «چطور میشود جنسی که هرگز ندیدهام را آنلاین بخرم؟ امکان ندارد! شاید آدم یه چیزهای خیلی خاص را اینترنتی بخرد، ولی هیچ وقت اینطور نمیشود که بخواهم همهچیز را آنلاین بخرم». یادم هست سالهای آخر که در خارج کشور بودم اصلاً دیگر خرید نمیرفتیم. به استثنای خرید مواد غذایی، که آن هم دارد آنلاین میشود، بقیۀ خریدها را همگی به صورت آنلاین انجام میدادیم چون به راحتی از داخل خانه انتخاب میکردیم و میخریدیم. فردا میدیدیم جعبۀ آن پشت در آمده و آن را باز میکردیم. معمولاً یک برچسب هم داشت که وقتی جعبه را باز میکردیم، اگر محصول را نمیخواستیم دوباره آن برچسب را میچسباندیم، دم در میگذاشتیم و خودشان بر میگرداندند.
الآن در ایران و همه جای دنیا اینطور شده که بازار خرید آنلاین خیلی گسترش پیدا کرده! این مثالهایی که گفتید نیز همین حالت را داشتند که ابتدا کسی آنها را باور نمیکرد و سپس فراگیر شدند. بلاکچین، حوزهای است که هم اقتصاد و هم جامعه را متحول میسازد. به همین دلیل بود که گفتم شکل زندگی ما عوض خواهد شد. کارچین میتواند تا یک سال دیگر آماده باشد. شاید ۶ یا ۷ ماه بعد محصول اولیه بیاید و یک سال بعد، مردم سرویسهایش را عملا استفاده کنند.
چشماندازی که در ذهنتان برای کارچین ترسیم کردهاید چیست؟
ما علاقهمندیم یک سیستم حملونقل مبتنی بر اقتصاد مشارکتی به صورت غیرمتمرکز یعنی بدون وجود مدیریت متمرکز، کاملاً مقیاسپذیر یعنی هر تعداد که بخواهیم کاربر اضافه کنیم، در عین حال بدون مرز ایجاد کنیم. این بدون مرز بودن، میتواند شامل مرزهای اقتصادی داخل کشور باشد، یا مرزهای جغرافیایی پیرامون کشور! در مورد اول یعنی اگر کسی بخواهد در هر شهری از این سرویس استفاده کند نباید هیچ نیازی باشد که به آنجا برویم و زیرساختی را فراهم کنیم. به محض این که یک نفر اراده کند، تکنولوژی را در آنجا به اجرا در میآورد. چشمانداز ما این است؛ حتی مرزهای سیاسی هم نمیشناسد؛ یعنی لزومی ندارد که در ایران باشد؛ میتواند در خارج از کشور و در یک قارۀ دیگر نیز استفاده شود. اگر کسی علاقمند به اجرای آن در قارۀ دیگر باشد باید بتواند اجرا کند. چشمانداز ما چنین است.
جالب اینجاست که بازگشت سرمایهاش علیرغم آن که کارچین یک شبکۀ بینالمللی است، قسمت عمدهای به صورت محلی خواهد بود چون فقط یک پلتفرم فراهم شده که آدمها بتوانند با هم کار کنند؛ بدون این که خودمان حریصانه به تعاملهایشان بنگریم و بخواهیم قسمت بزرگی مثل ۲۵ درصد از هر تعامل مالی هر گوشۀ دنیا را به خود اختصاص دهیم. میخواهیم بازار آزاد وجود داشته باشد و آدمها با یکدیگر کار کنند.
مزیتش برای سرمایهگذار چیست؟
کسانی که در این زمینه سرمایهگذاری میکنند و توکن میخرند به مرور میبینند که ارزش توکنشان بالا میرود. مزیتش برای مردم چیست؟ آنها هم علاوه بر استفاده از سیستم، بازگشت سرمایه و سود سرمایهگذاری را شاهد خواهند بود.
یکی از چالشهای فعلی اکوسیستم استارتاپی ایران، جذب سرمایه است. هنوز بخش زیادی از سرمایهها در بخش سنتی است و شیفت کامل به سمت استارتاپها اتفاق نیفتاده، هر چند که در ۶ سال گذشته حرکتهایی رخ داده است. فکر میکنم بلاکچین از این حیث چالش خیلی بزرگتری خواهد داشت. شما هم برای فراهم کردن زیرساختهای محصول خود در ایران نیاز به سرمایه دارید. آیا در بین سرمایهگذارهای ایران نوعی تغییر نگاه و متمایل شدن به سمت بلاکچین را میبینید؟
از یک طرف ما نیز مشکل جذب سرمایه داریم و مشکلات اقتصادی نیز به آن اضافه شده و آزاردهنده هم هست. اما از سوی دیگر، هیجان زیادی هم مشاهده میکنیم. من تقریباً روزی دو سه جلسه در این حوزه و در دیگر حوزههای بلاکچینی دارم. علاقه و هیجان زیادی در بخش سرمایهگذاری کشور وجود دارد که این عرصه را بشناسند ولی قدری احتیاط میکنند چون نوع سرمایهگذاری را نمیشناسند و باید آشنا شوند.
ما از دو سال پیش که شروع به فعالیت در حوزۀ بلاکچین کردیم، اوایل، جلسات سرمایهگذاری فقط برای آشنایی متقابل بود. از طرفی آنها با بلاکچین آشنا میشدند و از سویی ما چالشهای ارگانها، نهادها و سازمانهای مختلف را میشناختیم. الآن آمادگی بیشتری را میبینم و عدهای حاضر به سرمایهگذاری هستند. ما قراردادهای دیگری نیز اخیراً برای پیادهسازی بلاکچین در حوزههای گوناگون امضا کردهایم. به نظرم میرسد در نقطۀ عطف هستیم چون ناگهان در چند ماه آینده سرمایهگذاری در این حوزه زیاد خواهد شد و من نشانههای این را میبینم. یک سال پیش، چند هفته با یک مدیر جلسه میگذاشتیم تا مطلب را بفهمد و بگوید «برایم جالب است، حالا برو به مدیر دیگر هم توضیح بده» ولی الآن اینطور نیست و خودشان به سمت ما میآیند و میگویند «می خواهیم فلان کار را انجام دهیم لطفاً پروپوزال بفرستید». شرایط خیلی عوض شده!
وقتی سؤال از یک تکنولوژی بدون مرز میکنیم این ایده هم مطرح میشود که میتوانستید کار خود را در جای دیگری انجام دهید تا بعد به ایران هم نشت کند و برسد. شاید در آنجا بسیاری از دردسرها را نداشتید. چرا ایران را انتخاب کردید؟ چرا باید مرکز کارچین ایران باشد و از اینجا به جاهای دیگر نشت کند؟
اگر به کلاس بلاکچین که در دانشگاه شریف گذاشتیم میآمدید دلیلش را میدیدید: هیجان، انرژی و علاقه شدیدی در این حوزه وجود دارد. قبلاً هم گفتم که به دانشگاه شریف و هر دانشگاه ایران که بروید یک گنج بزرگ میبینید: نیروی جوان پرکار، پرانرژی و علاقمند! اینها میتوانند تحولساز باشند. از این ارزش نمیتوان گذشت. قبل از این که شما بیایید چند نفر دم در بودند که میخواستند در پروژههای ما فعالیت کنند. آنها در کنار نگاه اقتصادی، نگاه آرمانی دارند و میخواهند با علاقه کار کنند. نیروهای کار ما عالی هستند ولی افسوس که بسیاری از استعدادهایمان را از دست میدهیم. بخش عمدهای از دانشگاه شریف، گرچه نمیتوان گفت از دست رفتهاند، اما برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میروند و جذب بازار آنجا میشوند. اما همان درصد کمی هم که میمانند اگر با آنها حرف بزنی از علاقه و استعداد آنها متعجب میشوی. من دو سال و نیم است که در ایران کار میکنم. در درسی که میدهم متوجه چند چیز شدم. اول این که هر چقدر هم امتحان را سخت بگیرم، چند نفر به طور کامل آن را حل میکنند. خیلی عجیب است!
من در دانشگاه کلمبیا و دانشگاه نیویورک هم درس دادم ولی آنجا اصلاً نمیتوانم اینطور امتحان بگیرم. اینجا امتحانهای سختتری میگیرم. از ابتدا فهمیدم که امتحانهای آنجا به درد اینجا نمیخورد. نکتۀ دیگر این که در ایران هر چقدر هم توقعات خود را از دانشجوها بالا ببری کار میکنند و جواب میدهند. من تواناییهای مختلف تحولساز در استعدادهای ایرانی و بچههای ایرانی میبینم. گاهی با افرادی مواجه میشوم که احساس میکنم به تنهایی میتوانند مجموعۀ بزرگی را متحول سازند. همین بچههایی که در کارچین فعال هستند را اگر ببینید این احساس به شما نیز دست میدهد. برای خودم چنین حسی غریب است.
وقتی ۲۰ سال پیش را مینگرم که خودم در سن و سال آنها بودم، چنین توانمندی را در آن هنگام در خود نمیدیدم. از دیدن بلوغ و پختگی بچهها و هدفمند بودن آنها متعجبم؛ به محض این که زمینه فراهم شود کاری که در سر دارند را انجام میدهند. ما همین الان پروژههای بزرگی که در زمینۀ بلاکچین انجام میدهیم؛ همین بچهها انجام دادند و برای من خیلی جالب بود. اینجا لازم نیست من آنها را بکشانم، آنها ما را میکشانند. درسهای بلاکچین را با فشار و کمک بچهها ارائه کردم. کار در آزمایشگاه بلاکچین دانشگاه شریف اصلاً از بالا به پایین نیست، بلکه از پایین به بالاست. دائم از طرف دانشجوها تحت فشار هستم که چیزهای مختلفی را بشناسم و پابه پای آنها بیایم ولی برخی مواقع نمیتوانم!
گفتوگو: رضا جمیلی